سروش رو داشته باشم. اما اشتباه کردم. یافتن همسر صیغه ای از دستم رفته بود چون عشقش از دستش رفته بود. وقتی دیدم سروش به هیچ صراطی مستقیم نیست سعی کردم دوباره از طریق پری وارد عمل بشم اما نه تنها پری بلکه مطمئن بودم زیبارویان هیچ سرزمینی نمیتونند عالقه ای که سروش به تو داره رو ازش بگیرند برای همین دست از ساعتی صيغه مي شوم برداشتم و تنها لطفی که در حقش تونستم بکنم این بود که ضرری رو که کرده بود پرداخت کنم تا دوباره یافتن همسر صیغه ای رو شروع کنه. برگشت به سمت پنجره و با یغش ادامه داد: -هیچ فکر نمیکردم یه روزی به این حال بیفتم و ازت طلب ببخشش کنم. تو زندگیم سر خیلی ها رو کاله گذاشتم اما جریان تو با همشون فرق میکرد. ساعتی صيغه مي شوم چند ماهه روی این تخت افتادم. یه بیماری ناشناخته که هیچ دارویی براش پیدا نمیشه. یه بیماری که داره ریزه ریزه خونم رو میمکه و داغونم میکنه.
هیچ باورم نمیشه که من با همه ثروتم نتونستم حتی به خودم کمک کنم. روزهای سختی بود وقتی پزشکهایی که اتیکت معروفترین روی پیشونیشون نشسته و نتونستند من رو معالجه کنند ثروتم به چه دردم میخوره. وقتی که اینجای دنیا با اونور ساعتی صيغه مي شوم هیچ علم و طبی نتونه من رو درمون کنه پول روی پول گذاشتن فایده ای برام یافتن همسر صیغه ای. به هق هق افتاده بود و من حال غریبی داشتم.
مشخصات زنان صیغه ای تهران که سرم اورده بود
هر لحظه دستم به سمتش میرفت و چند اینچ از خودم دور نشده دستم رو مشت میکردم و سعی میکردم با یاداوری مشخصات زنان صیغه ای تهران که سرم اورده بود ازش متنفر بشم. قدم برداشتم و به سمت پنجره رفتم و در حالی که دستم رو روی شیشه ای که از تابش نور افتاب گرم شده بود گذاشته بودم، نگاهم به درخت بید روبرویم بود. در زیر درخت چند نفر نشسته بودند و مشخصات زنان صیغه ای تهران هم صحبت میکردند.
صدای ارغوان من رو از دنیای خودم بیرون کشید اما بدون اینکه برگردم گوشم رو بردای شنیدن حرفاش تیز کردم. او هم در میان سرفه هایش که بعد از رفتن پزشکان کمی بهتر شده بود سخنانش رو به ارامی زمزمه میکرد. -دیگه طاقت از دست داده بودم. نیاز به مهر و محبت داشتم در حالی که فخری من رو با دنیایی از تنهایی رها کرده بود و حتی حاضر نبود برگرده و برای اون همه سال زندگی که با هم داشتیم در کنار مشخصات زنان صیغه ای تهران باشه. تو درست میگفتی عشق و عالقه رو توی قراردادهای ما قید نکردند. زندگی ما در کنار هم به اجبار پدر و مادرهامون و ساعتی صيغه مي شوم اونها بود اما هیچ فکر نمیکردم در این همه مدت عالقه و عاطفه ای میان ما یافتن همسر صیغه ای نداشته باشه. وقتی امیدم از بازگشت فخری قطعی شد دست به دامن شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت شدم. ازش خواستم به دیدنم بیاد. زمانی که دیدمش حقیقت رو بهش گفتم.
دوست نداشتم بمیرم و سروش حقیقت رو نفهمه. میدونستم سروش تو رو از خودش رونده. باید کاری میکردم که هر دوی شما من رو ببخشید. وقتی به مشخصات زنان صیغه ای تهران حقیقت رو اونطور که بود
شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت اومدی
جلوه دادم و بهش گفتم تو به اصرار شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت اومدی و حدسیاتم رو براش در مورد خوبی تو گفتم چنان از کوره در رفت که صدای فریادش تمام بیمارستان رو پر کرده بود. سروش بار دیگه به خاطر ندانم کاری ها و حماقت های شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت داغون شد و از بین رفت. حاال یک ماه از رفتن سروش می گذره اما اون هیچ عالقه ای به دیدن من نداره. بارهاسعی کردم از طریق مختلف اون رو بکشم اینجا اما... اما اون نیمخواد من رو ببینه. چرخیدم به سمتش و در حالی که اشک گونه هام رو تر کرده بود گفتم: -و حاال نوبت منه؟ حاال با شماره تلفن اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت حرفها میخوای من رو داغون کنی؟ با دست بی جون و استخونیش اشکش رواز روی گونه اش پاک کرد و گفت: -ازت میخوام من رو ببخشی.