و دو تا بند داشت که از جلو روی گردنت بسته میشد و از پشت روی کمرم لخت بود که با دو تا بند به صورت ضربدری پوشیده میشد (چنل دوستیابی!) همینو پوشیدمشو نشستم موهامو با دقت فر کردمو باز گذاشتمشون و با یه سایه ذغال سنگی و ریمل و رژ قرمز آرایشمو تموم کردم... با سرویس طلاسفیدمم همه چی تکمیل میشد! رفتم جلو آینه، خیلی خوشگل شده بودم...چون پیرهنم کوتاه بود ترجیح دادم که ساپورتم پام کنم و اونجا در بیارم...یه کت حجابم پوشیدمو کفشامو پام کردم و از اتاق زدم بیرون! اومدم رد شم که چنل دوستیابی تلگرام بذا یه سرو گوشی جا اتاق تیام آب بدم ببینم رفته یا نه چون قطعا امشب دعوته! گوشمو رو در گذاشتم تا صداشو بشنوم...صدایی نیومد انگاری رفته!
پیش چنل دوستیابی بودم
از در فاصله گرفتمو از پله ها اومدم پایین یه تاکسی گرفتم و راه افتادم به سمت باغ شایان... "چنل دوستیابی تلگرام" صبح که پیش چنل دوستیابی بودم بهم گفت که شب مهمونی دارن واسه همین زودتر اومدم هتل تا هم بتونم حموم برم هم کارای دیگمو بکنم! نزدیک ساعتای ٧ بود که آماده شدم...یه کت شلوار زغال سنگی با پیرهن سفید و کروات رنگ کتم پوشیدم...موهامم دادم بالا و گروه تلگرام دوست یابی سرد و تلخ مورد علاقمو به گردنم و مچ دستم زدم و ساعتمم بستم و رفتم باغ... دم در باغ قبل اینکه وارد بشم یه خدمتکار واستاده بود و ماسک میداد به همه! چون مهمونیشون بالماسکس همه باید ماسک بزنن و شناخته نشن...چنل دوستیابی تلگرام! یه ماسک مشکی و ساده گرفتم و گذاشتم رو صورتم و وارد شدم...
اول از همه صدای کر کننده موزیک به گوش میرسید، بعدم انبوه جمعیت که هیشکدوم قابل شناخت نبودن!!! راهمو مستقیم رفتم و سعی کردم میزی که همیشه چنل دوستیابی در تلگرام اونجا میشست و پیدا کنم، داشتم تو جمعیت چشم میچرخوندم که یکی دستشو گذاشت رو شونم!
گروه تلگرام دوست یابی میخورد.
برگشتم، تیپش و مخصوصا ساعتی که دستش بود به گروه تلگرام دوست یابی میخورد...چیزی نگفتم که خودش گفت: چنل دوستیابی در تلگرام دیگه؟؟
من آرادم تیام: آره خودمم خو مجبورین این مسخره بازیارو در بیارین که همو نشناسین؟ آراد: عه مسخره بازی چیه...بالماسکه که مهمونیه معروفیه، بعدشم واس خاطر دختراس بابا گفته نباید شناخته شن! پوزخندی زدم که از پشت اون چنل دوستیابی دیده نمیشد... چنل دوستیابی در تلگرام
خب بابا گفت پیدات کنم بهت بگم بری پیششون... باش کجان؟ آراد یه سمتیو بهم نشون داد و گفت: اونا اونجا، با شریکاش نشستن! -اوکی! راه افتادم سمت همون جایی که آراد گفته بود...رفتم سر میزشون و دیدم که چنل دوستیابی تلگرام با شریکاش مشغول بگو بخنده! بروهامو توهم کشیدم و رفتم جلو سلام شایان: به به اقا تیام بیا اینجا پسر اون سه تای دیگم سلام کردن و دقیقا رفتم مخالف جایی نشستم که چنل دوستیابی در تلگرام نشون داده بود! با این کارم لبخندش محو شد و چیزی نگفت. به پیست رقص نگاه کردم، یه عده پسر و دختر ریخته بودن وسط و میرقصیدن...
اینا اصن میدونن با کی دارن میرقصن؟ گروه تلگرام دوست یابی: خب دوستان تعارفتون نکنم بفرمایید از خودتون پذیرایی کنین...بعدم از جاش بلند شد و گفت: من میرم یه سری به مهمونای دیگم بزنم شما مشغول باشین بعدم برگشت سمت منو گفت: تیام جان پاشو مجلسو گرم کن، بعدم بلند خندید با این حرفش اخم غلیظی کردم که بازم کسی متوجهش نشد ولی بلافاصله جواب دادم: مجلس گرمه یه نگا به اون وسط بندازین متوجه میشین! بعدشم من از این لوس بازیا بدم میاد! چنل دوستیابی سری به نشونه تاسف تکون داد و رفت!