ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل امیر حسین
امیر حسین
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل ایمان
ایمان
54 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل داریوش
داریوش
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
26 ساله از تبریز
تصویر پروفایل امیر
امیر
34 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
68 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل سعید
سعید
36 ساله از تبریز

چارتر یاری ایرانی

کانال همسریابی دائم تلگرام رو نگاه کردم و غریدم: دختر شما زن منه! مادرش وقتی اشک همسریابی دائم تلگرام رو دید سمتم حمله کرد. ولش کن؛ وقتی زن بازی میکردی

چارتر یاری ایرانی - چارتر


تصویر چارتر یاری ایرانی

مامان آهو یهو با تعجب من و همسریابی دائم تلگرام رو نگاه کرد، که آهو با عصبانیت گفت: به گروه همسریابی دائم در تلگرام چه، اصلا تو رو سننه؟! سرش فریاد کشیدم که به خودش لرزید. الان میخوای من رو بسوزونی، یا دیوونم کنی؟ انگشتم رو جلوی صورتش تکون دادم. ولی اگه همچین فکری کردی بفهم، بد کاری کردی! مادرش از پیراهنم آویزون شده بود و میخواست دست کانال همسریابی دائم تلگرام رو ول کنم. ولی گروه همسریابی دائم تلگرام رو کشان کشان سمت در بردم که مادرش داد کشید و با گریه گفت: دخترم رو ول کن، چی از جونش میخوای؟!

با عصبانیت، مادر کانال همسریابی دائم تلگرام رو نگاه کردم و غریدم: دختر شما زن منه! مادرش وقتی اشک همسریابی دائم تلگرام رو دید سمتم حمله کرد. ولش کن؛ وقتی زن بازی میکردی همسریابی ازدواج دائم تلگرام زن تو کجا بود؟! رگ گردنم متورم شد و با خشم نگاهش کردم. نمیخوام حرمت بشکنم؛ پس بهتره چیزی نگم، ولی شما خوب گوش کنید؛ تا آهو بچه من رو صحیح و سالم بهم نده طلاقش نمیدم!

ربات همسریابی ازدواج دائم تلگرام با چشمهای پر از اشک نگاهم کرد

دست مامان گروه همسریابی دائم تلگرام یهو شل شد و ربات همسریابی ازدواج دائم تلگرام با چشمهای پر از اشک نگاهم کرد. صبا با چشمهای پر از اشک نگاهم میکرد و توی چشمهاش حسرت موج میزد. مادر کانال همسریابی دائم تلگرام ناباور ل**ب زد. همسریابی ازدواج دائم تلگرام!

گروه همسریابی دائم در تلگرام سر من جیغ کشید و همانطور که گریه میکرد گفت: ازت نگذره، اژین، لعنتت کنه! رو به صبا با داد گفتم: صبا خانم، شال گروه همسریابی دائم تلگرام رو بیار. صبا سمت اتاق رفت و شال و مانتو به دست برگشت. آهو با حیرت و تعجب ل**ب زد. صبا! ل**ب صبا لرزید و با گریه گفت: همسریابی دائم تلگرام باید بری؛ به خاطر بچهت! و بعد آهو رو بغل کرد و زیر گوشش نمیدونم چی گفت که آهو، صبا رو توی بغلش گرفته بود و هردو خواهر، گریه میکردن. مادر کانال همسریابی دائم تلگرام روی مبل نشسته بود و فقط نگاهمون میکرد.

گروه همسریابی دائم تلگرام شال و مانتو رو پوشید و کیفش رو ب رداشت و بدون اینکه نگاهی به من بندازه، از خونه خارج شد. گروه همسریابی دائم در تلگرام دم گوشم آهسته ل**ب زد. همسریابی دائم تلگرام کاش من جای تو بودم؛ کاش حامد هم میاومد و از چشمهاش مثل اژین عشق میبارید. زورم میکرد باهاش بمونم و از اون مهمتر، میتونستم مادر بشم! اشک ریخت.

برو همسریابی ازدواج دائم تلگرام نری اینجا میشه

برو همسریابی ازدواج دائم تلگرام نری اینجا میشه قفس برات، برو و اگه تونستی اژین رو ببخش، به دوست داره! صبا رو سفت بغل کردم و بعد از چند دقیقه، از خونه بیرون زدم. چرا دارم میرم؟ اصلا کجا دارم میرم؟ مردی که ربات همسریابی ازدواج دائم تلگرام کنه، اصلا ارزش بخشش داره مگه؟! کنار ماشین اژین وایستادم و اژین دزدگیر ماشین رو زد و سوار ماشین شدم. در سکوت داشت رانندگی میکرد، ولی رگ متورم شده گردنش بیانگر چیز دیگهای بود.

مطالب مشابه