ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
26 ساله از تبریز
تصویر پروفایل داریوش
داریوش
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل ایمان
ایمان
54 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل سعید
سعید
36 ساله از تبریز
تصویر پروفایل امیر حسین
امیر حسین
21 ساله از تهران
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
68 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه
تصویر پروفایل امیر
امیر
34 ساله از اصفهان

چارترین 1402

بلیط هواپیما چارتر یعنی چی گفت: چیکار میکنی آقا؟! هواپیما چارتر یعنی چی سمتم اومد و طوری بازویم را گرفت که حس کردم کل دستم از جاش کنده شد

چارترین 1402 - چارترین


چارترین 1402 عکس

سمتم اومد و رو به من که یه گوشه وایستاده بودم، اشاره کرد که دراز بکشم. روی تخت نشسته بودم که صدای فریاد بلیط هواپیما چارتر یعنی چی رو شنیدم. انقدر از ته دل نعره میزد و صدایم میزد که خون توی رگهام یخ بسته بود. در اتاق با شدت باز شد و چارتر یعنی چی با چشمهای پر از خون من و نگاه کرد و با عصبانیت لگدی به وسایل دکتر زد که همه هتل چارتر یعنی چی روی زمین پخش شدن.

بلیط هواپیما چارتر یعنی چی گفت

دکتر با حرص و داد رو به بلیط هواپیما چارتر یعنی چی گفت: چیکار میکنی آقا؟! هواپیما چارتر یعنی چی سمتم اومد و طوری بازویم را گرفت که حس کردم کل دستم از جاش کنده شد. با تاسف، سرش رو تکون داد و با رگ گردنی که متورم شده بود نعره زد. گور خودت رو کندی هواپیما چارتر یعنی چی! تپش قلبم گرفته بودم و تمام بدنم داشت میلرزید. نفسهای پر از خشم بلیط هواپیما چارتر یعنی چی روی صورتم میخورد و پوستم از برخورد این حجم، از عصبانیت داشت میسوخت! دستم رو طوری کشید که از روی تخت سمتش پرت شدم و آخ ریزی گفتم.

هتل چارتر یعنی چی هم وضعش بهتر از من نبود

  • رو به دکتر که میخواست چارتر یعنی چی رو آروم کنه با خشم غرید: این خراب شده رو روی سرت خراب میکنم کثافت! و باز لگد دیگری به میز دکتر زد. هتل چارتر یعنی چی هم وضعش بهتر از من نبود و رنگ از رخش پریده بود. هی زور میزدم تا دستم رو از دست هواپیما چارتر یعنی چی آزاد کنم؛ ولی زور چارتر یعنی چی بیشتر از من بود و این اجازه رو بهم نمیداد. انقدر دستم درد گرفته بود که به خاطر درد دستم اشکهام روی صورتم ریختن، و لبم رو زیر دندون کشیدم. بلیط هواپیما چارتر یعنی چی من رو کشان کشان از خونه بیرون برد و همانطور که سمت ماشینش من رو میبرد، موبایلش رو توی دستش گرفت و شمارهای گرفت. آدرس این خونه رو به پلیسها گزارش کرد و من رو با خشم، روی صندلی جلو پرت کرد.
  • از ترس زبونم بند اومده بود و حتی جیکم هم درنمیاومد! چارتر یعنی چی با سرعت رانندگی میکرد و چراغ قرمزها رو رد میکرد و صدای بوق ماشینهای دیگه هم بیشتر جو ماشین رو متشنجتر میکرد. جلوی هتل چارتر یعنی چی که رسیدیم، طوری ترمز گرفت که صدای جیغ لاستیکهای ماشین، توی خیابون پیچید. ماشین رو توی پارکینگ پارک کرد و منو از ماشین پیاده کرد و به سمت واحد برد.
  • چندتا از هواپیما چارتر یعنی چی هم متوجه ما شدن وبا تعجب نگاهمون میکردن. البته تعجب هم داشت. من با صورت گریان و اژینی که عین هتل چارتر یعنی چی به من چسبیده بود و هر آن ممکن بود جونم رو بگیره. کلید رو توی قفل چرخوند و من رو توی خونه هل داد. سکندری خوردم و کم مونده بود پخش زمین بشم که خودم رو زود جمع کردم.

مطالب مشابه