ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل امیر محمد
امیر محمد
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل ارمان
ارمان
41 ساله از خوی
تصویر پروفایل کیان
کیان
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
30 ساله از کرمان
تصویر پروفایل نگار
نگار
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
41 ساله از رودبار
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل فرانک
فرانک
42 ساله از زنجان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل سعید
سعید
31 ساله از کرمانشاه
تصویر پروفایل حبیب الہ
حبیب الہ
50 ساله از تهران
تصویر پروفایل الهام
الهام
25 ساله از رودبار

ورود به سایت همسریابی دوهمدم تهران

سایت همسریابی بهترین همسر صبر کن! رفت سمت آب و دستاش رو پرآب کرد. ورود به سایت همسریابی دوهمدم رو فهمیدم و خواستم فرارکنم که نذاشت و کلی خیسم کرد

ورود به سایت همسریابی دوهمدم تهران - همسریابی


تصویر ورود به سایت همسریابی دوهمدم تهران

درست کپی و شبیه همدیگه! خوش به حال ورود به سایت همسریابی دوهمدم شوهرش اینقدر خوشگل بوده. تابلو رو سر جاش گذاشتم به اطراف نگاهی انداختم. سایت همسریابی توران اومد و وسایل شام رو تو یخچال جا کرد. نگاهی به من انداخت و گفت: -هوای اینجا شبها سرد میشه. شومینه رو روشن میکنم تا کلبه یکم گرم بشه. باشهای گفتم و رفت تا هیزم جمع کنه. چهقدر آرشامِ االن به دل میشینه! با روزی که دیدمش خیلی فرق کرده. ساکم رو پایین تخت گذاشتم و سایت همسریابی بهترین همسر رو درآوردم و از داخل ساک تونیک آبی رنگم رو برداشتم و پوشیدم، شالمم تو سرم محکم کردم. چند دقیقهای گذشته بود که آرشام با کلی هیزم وارد شد. شومینه رو روشن کرد و منم کتری رو پر آب کردم و گذاشتم روی شومینه تا چایی دم کنم و باهم بخوریم. آرشام اومد رو تخت نشست و بهم لبخند زد. نگاهم رو از شومینه گرفتم و بهش خیره شدم. توی چهره هم داشتیم حل میشدیم.

نگاه آرشام به لبام افتاد و داشت نزدیکتر میشد، منم مسخ شده نگاهش میکردم که وسط راه به خودش اومد و سایت همسریابی توران دستش رو توی موهاش برد و محکم کشیدشون. بعد از جوش اومدن آب کتری چایی دم کردم و باهم خوردیم. آرشام مرغ آورده بود تا کبابش کنیم، با هم خوردش کردیم و آرشام نشست جلوی شومینه تا کبابشون کنه. منم نونها رو از یخچال درآوردم و سفره رو باز کردم. تو  یک بار مصرف هم دوغ ریختم.

سایت همسریابی شیدایی با لبخند دندون نمایی نشست

کباب آماده شد و سایت همسریابی شیدایی با لبخند دندون نمایی نشست سر سفره: -به این میگن کباب آرشام پز! بیا بخور ببین چه کبابی برات درست کردم خانم خانما. لبخندی زدم و با هم مشغول خوردن کباب به قول خودش آرشام پز شدیم.

واقعا معرکه بود! بعد از عصرونه که همون ناهار و شاممون به حساب میاومد کلی از ورود به سایت همسریابی دوهمدم تشکر کردم و با هم رفتیم تو جنگل تا قدم بزنیم. کنارش راه میرفتم و احساس میکردم دارم بهترین رویای زندگیم رو میبینم. نزدیک یه رودخونه رسیدیم که یه لحظه شیطنتم گل کرد و به  گفتم: -یادته اولین روزی که دیدمت چهطوری ازت استقبال کردم؟ به فکر فرو رفت. معلوم بود داره به اون روز فکر میکنه. بهش مجال فکر ندادم و دستام رو پرآب کردم و روش پاشیدم. وحشت زده از جاش پرید که قهقهای زدم و گفتم: -سایت همسریابی توران!

سایت همسریابی بهترین همسر صبر کن!

خبیث نگاهم کرد و گفت: -که اونجوری، آره؟ باشه سایت همسریابی بهترین همسر صبر کن! رفت سمت آب و دستاش رو پرآب کرد. ورود به سایت همسریابی دوهمدم رو فهمیدم و خواستم فرارکنم که نذاشت و کلی خیسم کرد. هی اون روی من آب میپاشید هی من روی اون! صدای خندههامون کل رودخونه رو پر کرده بود. بعد از مدتی خسته شدیم و نشستیم لب رود خونه، بهم نگاه کردیم و خندیدیم. هوا داشت رو به تاریکی میرفت که تصمیم گرفتیم برگردیم کلبه. جلوی شومینه نشسته بودم و به سایت همسریابی شیدایی نگاه میکردم. داشت گیتارش رو تنظیم میکرد تا برام آهنگ بخونه.

چند ثانیهای گذشت که نگاهی بهم کرد و گفت: -سایت همسریابی توران برای شنیدن؟ -آماده آمادهام! سرش رو تکون داد و مشغول زدن شد. »محسن یگانه آهنگ مرد« برای مردی که تنها رفیقش سقف و دیواره، شباشم ابری و دلگیر اونم از دود سیگاره یه مرد خسته از راهه که خستهاس از زمین خوردن که سقف سایت همسریابی شیدایی خالصه میشه تو مردن نخواست باور کنه این رو که رسم روزگار اینه که تنها همدم شبهاش یه مشت آهنگ غمگینه که عشقش جا زد و رفت و از این غمگینترم میشه، کسی که قصهاش این باشه کسی که با یکم گریه با این ورود به سایت همسریابی دوهمدم سبک میشه سبک میشه آره دیوونگی کردی؛ ولی مردونگی اینه که جز این سقف و این دیوار کسی اشکات رو نمیبینه همش از خود گذشتنها که این خاصیت  که طعم شور هر اشکی نمک گیرش نمیکرده نخواست باور کنه

مطالب مشابه