سامیار نگاهی از تو اینه بهش انداخت و گفت: نمیدونم ولی سایت های دوستیابی خارج از کشور میدونه دیگه آرمین_خب یکیتون زنگ بزنه بپرسه مطمئن شیم برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان با شیطنت چرخید سمتو گفت: بفرماداداش بهونه برات جور شد زنگ بزن اخمی بهش کردمو شماره هستیو گرفتم بعد از سه بوق صدای محیا پیچید تو گوشی: بله؟
بهترین اپلیکیشن دوست یابی در ایران محیا گوشیو بده
بهترین اپلیکیشن دوست یابی در ایران محیا گوشیو بده هستی صدای ریز خندش میومد محیا _نمیشه که.پشت فرمونه.کارتو بگو بهش میگم خندیدم و گفتم: کاری ندارم فقط میخوام بدونم شما میدونین دقیقا باید کجا بریم؟ سایت های دوستیابی خارج از کشور سایت های دوستیابی خارج از کشور رایگان کجا اونوقت؟ صداشو صاف کرد و گفت: عرضم به حضورتون که این هستی ابجی خانوم ما ازینترنت ادرس چنتا فروشگاه مواد غذایی و پاساژ و مرکز خرید و گرفت لبخندی زدم و گفتم: باشه.کارنداری؟ بهترین اپلیکیشن دوست یابی در ایران فعا من_فعال قطع کردم و حرفای محیارو براشون گفتم.... فک میکنم نصف پاساژو دخترا خالی کردن... برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان منو ارتانو سامیار و امیرو ارمین نفری یه بسته پاپ کرن دستمونه و به ردیف پشتشون میریم...داشتم از جلوی یه مغازه رد میشدم که نگام رو یه لباس مجلسی صدفی ثابت موند... رفتم جلوتر و از نزدیک دیدمش...
رو سینش سنگ کاری شده بود و جلوش تا زانو و پشتش بلند بود استینای بلند حریرم داشت...هستیو تو این لباس تصور کردم....سایت های دوستیابی خارج از کشور واقعا مثل فرشته ها میشد... سرمو چرخوندم صداش کردم اومد کنارمو گفت: چیزی شده؟ باسر به لباسه اشاره کردم ووقتی لبخندشو دیدم دستشو گرفتم و رفتیم تو...از فروشنده لباس سایز هستیو گرفتیم و رفت تو اتاق پرو...بعد از چند مین درو باز کرد که با دیدنش خشکم زد...سایت های دوستیابی خارج از کشور رایگان این دختر چطوری میتونه اینقدر خوشگل و خواستنی باشه؟ فکری از ذهنم گذشت...سایت های دوستیابی خارج از کشور رایگان بقیه هم بادیدن هستی تو این لباس همین فکرو میکنن؟؟؟ بااین فکر دستام مشت شد و بااخم گفتم: درش بیار قشنگ نیست لبو لوچه ش اویزون شدو گفت: چرا؟؟
من خوشم اومد ازش رفتم جلو و تو فاصله پنج سانتیش وایسادم... خیره شدم تو چشاش و گفتم: نمیخوام همه زول بزنن بهت بااین لباس خیلی خواستنی شدی نیشش باز شد که خندم گرفت... باذوق گفت: خب تو مراسمی میپوشم که بهترین اپلیکیشن دوست یابی در ایران هستن یه تای ابرومو انداختم باال و گفتم: دروغ که نمیگی؟ سرشو تکون داد که گفتم: باشه میگیربمش لبخندی زد و رفتم حساب کردم جلوی در منتظرش بودم که بااخم اومد طرفمو گفت: چرا تو حساب کردی؟؟ دستشو گرفتم و راه افتادم آروم گفتم: من حساب نکنم کی حساب کنه؟
برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان داد
برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان داد جلو و گفت: من! سرمو چرخوندم تا زوم نکنم رو لبش و گفتم: الزم نکرده بنده نقش هویجو که ندارم سایت های دوستیابی خارج از کشور پس منم برات یه چیزی میخرم برگشتم سمتشو گفتم: چی؟ دستمو کشید و برد جلوی یه مغازه گفت این تیشرته چطوره؟ نگاهی به لباس انتخابیش کردم یه تیشرت آستین کوتاه سبز لجنی درست رنگ چشام که یه جیب کوچیک سمت چپ سینش داشت و با سه تا دکمه یقش باز میشد زمزمه هستی نیشمو باز کرد سایت های دوستیابی خارج از کشور رایگان المصب این که گنده تره تو این لباس میترکه باخنده نگاش کردم که ریلکس دستمو کشید و رفتیم تو مغازه حق با هستی بود بازوهام تو استین لباس کیپ کیپ بود...بعد از دید زدن خودم تواینه لباسو دراوردم و اومدم بیرون هستی برگشت سمتم و با تعحب گفت: برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان تیشرتو گذاشتم رو پیش خونو گفتم میبرمش و بعد از حساب کردن اومدیم