ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل رسول
رسول
42 ساله از کرج
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
47 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر علی
امیر علی
33 ساله از کرج
تصویر پروفایل حمید
حمید
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل پریا
پریا
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل مریم
مریم
31 ساله از کرج
تصویر پروفایل زینب
زینب
21 ساله از قم
تصویر پروفایل سحر
سحر
33 ساله از قزوین
تصویر پروفایل فرانک
فرانک
42 ساله از زنجان
تصویر پروفایل مانا
مانا
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
33 ساله از اردبیل

ورود به سایت دوستیابی دختر

این مهمونی هم بخاطر موفقیت بچها تو شماره موبایل زن تنها بوده و هم بخاطر.... سکوت کرد و به شماره تماس دختر تهران خیره شد.. بردیا بالبخند از جاش بلند شد

ورود به سایت دوستیابی دختر - دوستیابی دختر


تصویر ورود به سایت دوستیابی دختر

گفت: محیا هول نشی همون اول قبول کنیا یه مدت سایت دوستیابی دختر تو اب نمک بزار دلم خنک شه محیا باخنده گفت: چرا؟ چیکارت کرده مگه میخوای دلت خنک شه تمنا دست به سینه گفت: بامن کاری نکرده اما انقد تو این چند ماه تو ناله و گریه کردی حالمو بهم زدی همشم بخاطر اون تحفه) پسر دایی بنده (بود سرمو تکون دادم و گفتم: راست میگه محی همون اول قبول نکنا محیا چشمکی زد و گفت: خیالتون راحت میدونم چیکار کنم تمنا لبخند شیطنت آمیزی زد وگفت: آ قربون دستت محیه خودم یکم این سپهرو اذیت کنی روحم شاد میشه سایت دوستیابی دختر باصدای سامیار برگشتیم سمت پسرا شماره تماس دختر دانشجو: اوه اوه تمنا چقد خبیثه ما خبر نداشتیم میگم ارتان داداش خوب فکراتو کردی؟

اگه پشیمون شدی بگوها خودم طالقتو ازش میگیرم ارتان با سری پایین اهی کشیدو گفت: دست رو دلم نزار که خونه شماره موبایل زن تنها نمیدونی این عفریته چه بالیی سرم میاره به کلش اشاره کرد و ادامه شماره تماس دختر تهران موهام کم شده همه رو دونه دونه داره میکنه تمنا دست به کمر تقریبا جیغ زد) مثل همیشه!!! با عرض پوزش (: ارتان بمن گفتی عفریته؟؟؟من موهاتو میکنم؟

شماره تماس دختر دانشجو خودشو به هول بودن زد

شماره تماس دختر دانشجو خودشو به هول بودن زد و گفت: من؟؟من گفتم خانومم؟ چرا حرف تو دهنم میزاری تو فرشته ای از جنس ...

چیزه منظورم سایت دوستیابی دختر فرشته ای دیگه نوعشو بیخیال از خنده ولو شده بودم رو صندلی بقیه هم مثل من نمیتونستن خودشو جمع کنن تمنل باحرص نگاش کرد حرفی نزد بعد از شام دوباره نشسته بودیم دورهم و از هر دری حرف میزدیم

شماره تماس دختر تهران رو تحمل میکردم

 قیافه برج زهرمار شماره تماس دختر تهران رو تحمل میکردم که یهو عمو علی رفت رو پیست رقصو میکروفونو از خواننده گرفت همه چشما شده بود توپ گلف.... شماره موبایل زن تنها با دهنی باز گفت: بردیا؟بابات خواننده هم بود و رو نمی کرد؟ شماره تماس دختر دانشجو ادامه داد_شایدم میخواد برقصه هوم؟ چنگی به صورتش زد و باصدای نازک و زنونه گفت: خاک به سرم بردیا محکم زد پس کله جفتشون و گفت: خفه شید نکبتا دارین درمورد بابای من حرف میزنینا همه زدیم زیر خنده که محیا گفت

 خب داداش چرا بابات رفته رو پیست رقص؟اونم با میکروفون؟ قبل از اینکه بردیا حرفی بزنه سایت دوستیابی دختر گفت: حرف من درسته صددردصد رفته بخونه بردیا پس از خنده اشک تو چشاش جمع شده بود قیافه شماره تماس دختر تهران دیدنی شده بود.. صدای عمو علی از پشت میکروفون بلند شد _میخواستم موضوع مهمی رو به شماره موبایل زن تنها همه مهمونای عزیز برسونم همه چشم دوخته بودیم به دهن عمو که ارتان اروم گفت: گولشو نخورینا االن واسمون بندری میزنه دوباره زدیم زیر خنده و بردیا چشم غره توپی به شماره تماس دختر دانشجو رفت که من به جاش خودمو خیس کردم عمو علی ادامه داد _این مهمونی هم بخاطر موفقیت بچها تو شماره موبایل زن تنها بوده و هم بخاطر.... سکوت کرد و به شماره تماس دختر تهران خیره شد.. بردیا بالبخند از جاش بلند شد که ارتان بازم به صورتش چنگ زد و گفت: خاک به سرم داداش تو میخوای برقصی؟مگه ابجی نمیخواس برقصه؟

مطالب مشابه