امیر درحالی که به ارتان خیره شده بود گفت: بردیا سایت دوستیابی خارج کشور حق داره...اون فقط تو شک بود نفس عمیقی کشیدم و سرمو تکون دادم ساغر_از ارتان همچین کاری بعید بود هیچکس انتظارشو نداشت سامیار با حرص گفت: ک کار برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان فقط گیج شده بود همین! طناز پوزخندی زد و گفت: بله.گیج شده بودو خیال نداشت از جاش بلند شه...
البد جاش راحت بود دیگه آرمین: این حرفا یعنی چی طناز؟شما سایت دوستیابی خارج کشور رایگان نمیشناسید؟؟اهل اینجور چیزاس؟؟ طناز_من که حرفی نزدم آرمین فقط دارم میگم حتما یه دلیلی داشت که تو اون موقعیت حرکتی نکرد ازجام بلند شدم وگفتم: شما لطفا قاضی نشین و حکم ندین...سایت دوستیابی خارج کشور همچین مردی نیست...اون عاشق سایت رل یابی رایگان و محاله دختر دیگه ای بیاد تو ذهنش! بعد ازاین حرف اسکیامو دراوردم و رفتم سمت ارتان...ارنجاشو تکیه داده بود به زانوهاش و موهاشو گرفته بود تو مشتش...
بردیا خودم بدتر از سایت رل یابی رایگان
اروم نشستم کنارشو گفتم: نگران نباش داداش تمنا االن عصبانیه تا یکی دوساعت دیگه اروم میشه بدون اینکه نگام کنه گفت: بردیا خودم بدتر از سایت رل یابی رایگان گیجم... ؟چرا زول زدم بهش؟ برگشتو منتظر نگام کرد اب دهنمو قورت دادم..االن من چی بگم؟....یکی دیگه رفته گند زده من دارم دلیلشو توضیح میدم خیره شدم تو چشماشو سعی کردم قانعش کنم من_خب حرکت دختره یهویی بود توهم نتونستی تعادلتو حفظ کنی دیگه سرشو تکون دادو گفت: باشه این درست...ولی چرا وقتی افتادم سریع بلند نشدم؟ بزنم تو سرشا...من از سایت دوستیابی خارج کشور رایگان بدونم وقتی خودتم نمیدونی...سکوتمو که دید اروم گفت: مطمئنم تو اگه جام بودی از جات بلند میشدی...پس چرا من... حرفشو ادامه نداد و اهی کشید...درست میگفت...
اگه این اتفاق واسه من میوفتاد به ثانیه نکشیده خودمو میکشیدم کنار....چون واقعا نمیتونم به هیچ دختری جز هستیم نزدیک بشم خواستم از جام بلند شم که گوشیم زنگ خورد از تو جیبم درش آوردم هستی بود جواب دادم_جانم سایت دوستیابی خارج کشور هستی_بردیا حال سایت رل یابی رایگان خوب نیست بیاین برگردیم خونه من_مطمئنی؟ هستی_اره.بیاین من_باشه
برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان گفتم: پاشو باید برگردیم
فعال تماسو قطع کردم و رو به برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان گفتم: پاشو باید برگردیم خونه به بقیه هم همینو گفتم و راه افتادیم سمت پایین هفتادم هستیو سایت رل یابی رایگان به ماشینم تکیه داده بودن و باهم حرف میزدن..چشای تمنا قرمز بود...معلوم بود گریه کرده... وقتی بهشون نزدیک شدیم سایت دوستیابی خارج کشور رایگان خواست بره سمت تمنا...تمنابا التماس نگاهم کرد منظورشو گرفتم و بازوی ارتانو گرفتم با تعجب نگام کرد که اروم گفتم: االن نه ارتان بزار اروم بشه بعدا باهاش حرف بزن هستی اومد کنارمون و دستمو گرفت و گفت:
اره داداش فعال چیزی نگی بهتره سایت دوستیابی خارج کشور با کالفگی سرشو تکون دادو رفت سمت ماشینش...در کنار راننده رو باز کردو به تمنا بااخم خیره شد تمنا با صدای گرفته ای گفت: من بااون نمیام هستی _تمنا جان چرا لج.... برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان _گفتم بااون نمیام هستی! دزدگیر ماشینچ زدم و گفتم: بشینین تو ماشین یخ کردین رو به سایت دوستیابی خارج کشور رایگان گفتم: سایت رل یابی رایگان بامن میاد چند ثانیه با حرص به تمنا نگاه کرد و وقتی تمناو هستی نشستن توماشین در ماشینشو با حرص کوبیدو دستشو فرو کرد تو موهاش نفسمو فوت کردم و رفتم نشستم پشت فرمون استارت زدم که در عقب باز شدو محیا نشست کنار برنامه دوستیابی خارج از کشور رایگان و گفت: منم باشما میام حوصله اون تا عجوزه رو ندارم از محدوده کوه خارج شدیم که یهو ماشین ارتان با سرعت زیادی از کنارمون رد شدو ماشینش تو جاده گم شد...پسره روانی انگار میخواد اسفالت جاده رو ازجا بکنه... سرعتمو بیشتر کردم و نفسمو کالفه فوت کردم صدای ناراحت هستی بلند شد: تمنا نگاه کن چجوری رانندگی میکنه دلت میاد اتفاقی براش بیفته؟