مامان با دیدنمان به سمتمان آمد و هردویمان را در آغوش کشید و مدام قربان صدقه مان میرفت. -عه مامان جان بسه دیگه حاال هر کی ندونه فک میکنه حور و پری ایم. مامان دست نوازشش را روی موهای خوش حالت سایت بهترین همسریابی همسر کشید و با عشق جوابش را داد. -سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین از حور و پری هم قشنگ ترین نازگالی من بوسه ای روی گونه یخ زده از استرس مادر گذاشتیم و من به آشپزخانه و سایت بهترین همسریابی همسر به سمت دایی و زندایی رفتیم. ساعت از هشت گذشته بود. کم کم تمام مهمان ها آمدند
سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بودند
سالن خانه پر از جمعیتی بود که منتظر غافلگیر کردن سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بودند. به بابا گفته بودم کمی قبل از رسیدن به خانه من را خبر کند تا همگی آماده باشیم. مامان مدام بین مهمان ها می چرخید و چک میکرد چیزی کم و کسر نباشد. آنقدر استرس داشت که ناخودآگاه من را هم تحت تاثیر استرسش قرار داده بود و من هم دلهره کم و کسر بودن چیزی را داشتم. مریم خانم هم که مسئول پذیرایی و کارهای آشپزخانه بود، مدام در مقابل مهمان ها خم و راست میشد.
دلم برایش سوخته بود. دیر به فکرش افتادیم وگرنه حتما نفر دیگری هم برای کمک می آوردیم. در همین بین صدای زنگ گوشیم باعث شد همه را به سکوت دعوت کنم. نیمی از چراغ های روشن سالن را خاموش کردم تا طبیعی تر به نظر بیاید. درست کنار در ایستادم و سایت بهترین همسریابی همسر هم رو به رویم و آن سمت در ایستاده بود. لبخند شیطنت آمیزی روی لبهاش خوش کرده بود. میدانستم برف شادی ای که در دستش است به زودی قرار است تمام سر و صورت آتیالی بیچاره را ناز و نوازش کند. خنده ام گرفته بود. سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین من خودم هم دست کمی از سایت همسریابی بهترین همسر جدید نداشتم. امشب قصد داشتیم تا ته تمام دلخوشی ها برویم. بادکنک کوچکی را که پر از آب کرده بودم در دستم نگه داشته بودم تا به محض ورودش روی صورتش بپاشم. از کارهای خبیثانه ای که قصد انجامش را داشتیم، خندیدم و چشمکی به سایت بهترین همسریابی همسر زدم.
رابطه من و سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر به مراتب بهتر از رابطه گیتی با سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بود. با من کمتر بحث و دعوا داشتیم و بیشتر یار و همدم بودیم
سایت همسریابی بهترین همسر انلاین از همان بچگی آبش با گیتی در یک جوب نمی رفت
اما سایت همسریابی بهترین همسر انلاین از همان بچگی آبش با گیتی در یک جوب نمی رفت و مدام می خواست تالفی خیلی چیز ها رو سر او در بیاورد. با صدای بسته شدن در حیاط انگشت اشاره ام را روی لبهایم گذاشتم و رو به جمع، هیس آرامی گفتم. صدای بابا می آمد که داشت با سایت بهترین همسریابی همسر و بدون فیلتر حرف میزد. معلوم بود سایت همسریابی بهترین همسر انلاین وارد نمیشد و منتظر بود تا بابا داخل شود اما بابا اصرار میکرد که اول آتیال وارد شود. دعا میکردم بابا دست از اصرار بردارد وگرنه میدانستم که شک میکند.
دوباره به پشت سرم و مهمان هایی که همه گوشه ای خودشان را مخفی کرده بودند و آماده سورپرایز کردن بودند نگاهی انداختم. همه با هیجان درانتظار ورود سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بودیم. لبخندی روی لبم آمد. چرخیدم و نگاهم به گیتی افتاد که با حالت عجیبی به مهمان ها نگاه میکرد. پوزخندی روی لبش نشسته بود. دیگر اثری از آن شیطنت در چشم ها و لبهایش نبود. به آرامی رویش را به سمت در برگرداند. میدانم که متوجه نگاهم شد اما ترجیح داد به روی خودش نیاورد. من هم نگاهم را گرفتم و منتظر ورود بابا و سایت همسریابی بهترین همسر انلاین شدم. با باز شدن رد و داخل شدن سایت همسریابی بهترین همسر جدید و بدون فیلتر همه با هم جیغ کشیدیم: -سورپراااااااااییزززززززززز. و همزمان با این حرف آتیال را که با تعجب به جمع خیره مانده بود را، با بادکنک پر آبی که در دستم داشتم مورد عنایت قرار دادم. هنوز از سایت همسریابی بهترین همسر جدید آب سردی که از الی موهایش چکه چکه میشد بیرون نیامده بود که سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 بدون حتی ذره ای رحم، تمام صورتش را با برف شادی پوشاند. با لبخند خبیثانه ای که در نظر من بیشتر شبیه به پوزخند بود،