یه اعتراف تلخ تموم زندگیم بودی هنوز دوست دارم اینو اشک چشام میگه... تارا: گریه نکن عزیزم! اون همسریابی هلو با عکس دختر و میبینه، تقاص کاراش رو پس میده. هیراد: من نمردم که خواهرم اینجوری اشک میریزه، خودم پشتتم قربونت برم! مامان: گریه نکن نور چشمم. اشکام رو پاک کردم و به روشون لبخند زدم. خداحافظ سايت صيغه! »آرشام« سایت صیغه قانونی رفت و من نتونستم هیچ کاری واسه نگه داشتنش بکنم. ترالن من با غصه رفت! با درد خونهای که قرار بود بهترین لحظاتمون توش شکل بگیره رو ترک کرد، آرشام احمق! چیکار میتونستم بکنم؟!
سایت صیغه قانونی باید میرفت
وقتی این عملیات خیلی سایت ازدواج موقت رایگان و سالها براش زحمت کشیدیم. من به جهنم! نمیتونستم که زحمت اون همه افراد رو به باد بدم. سایت صیغه قانونی باید میرفت تا ویدا باور کنه من هنوزم عاشقشم تا بتونم نقشهام رو عملی کنم. درست چهارسال پیش با این هدف وارد خونه باباش شدم، به عنوان همسریابی هلو با عکس دختر! با کمک دخترش تونستم اعتماد سايت صيغه رو به دست بیارم؛ اما این وسط خودمم عاشق دختره شدم. بعدم که جدا شدیم و من از اون خانواده بیرون اومدم. االن که ویدا برگشته واقعا فرصت خوبیه که دوباره بتونم بینشون نفوذ کنم. از فکر بیرون اومدم و به اطرافیانم نگاه کردم. همه ناراحت و سر به زیر نشسته بودن؛ فقط مامانم بود که داشت با ذوق با غزاله و ویدا حرف میزد.
نگاهم رو سمت سايت صيغه سوق دادم. گرفته و ناراحت به نظر میرسید. با منم که اصال حرف نمیزد! تحمل اوضاع خونه واقعا سخت بود، کتم رو برداشتم و از خونه بیرون زدم. همراه آهنگ میخوندم و به خاطرات خوبم با سایت ازدواج موقت رایگان فکر میکردم. ترافیک سنگینی بود، سرم رو گذاشتم روی فرمون و به فکر روز عروسیمون افتادم.
همسریابی هلو با عکس دختر رو رسوندم آرایشگاه و رفتم خونه
صبح زود همسریابی هلو با عکس دختر رو رسوندم آرایشگاه و رفتم خونه تا دوش بگیرم. بعد دوش نیم ساعته بیرون اومدم. داشتم موهام رو خشک میکردم که گوشیم زنگ خورد. برش داشتم و دیدم سایت صیغه قانونی پشت خطه. اتصال رو زدم و گوشی رو دم گوشم گذاشتم: -الو؟! سالم رامین جان! -سالم سايت صيغه خوبی؟ -قربانت رفیق؛ تو چهطوری؟ -خوبم. آرشام یه خبر دست اول برات دارم. -خیر باشه.
ویدا پشیمونه! امروزصبح راهی ایران شد و تا عصر میرسه. داداش یه کاری بکن، نباید این موقعیت از دستمون بره! اگه ویدا باهات باشه راحت میتونیم به باندشون نفوذ کنیم. خودت میدونی که از وقتی از ویدا جدا شدی نتونستیم به جایی برسیم و مدرکی به دست بیاریم. نیروهای قوی و باهوشی رو توی این ماموریت از دست دادیم به خاطر اونا هم که شده نذار تالشمون به هدر بره! -آخه رامین من چیکار کنم؟! سایت ازدواج موقت رایگان عروسیمه! نمیتونم که همسریابی هلو با عکس دختر رو توی آرایشگاه ول کنم و برم دنبال ویدا! -به نظرت عروسی مهمتره یا خدمت به کشورت؟ هان؟
کدوم برات مهمتره؟! یادت رفته برای چی رفتیم آلمان؟! برای پیداکردن سر دسته قاچاقچیان انسان، مواد مخدر، بچه دزد! بازم بگم یا هنوز به فکر عروسیتی؟ آرشام اگه ترالن دوست داشته باشه که میدونم داره با کسی غیر تو ازدواج نمیکنه! نترس؛ فقط باید مدتی از خودت دورش کنی تا ویدا شک نکنه. سايت صيغه رایگان داداش نذار زحمتامون به باد بره. انشاءهلل بعد ماموریت خودم همه چی رو به ترالن میگم. تو فقط بینشون نفوذ کن، اعتماد فرهمند رو به دست بیار تا بتونیم مدرک گیر بیاریم! -سایت صیغه قانونی همه حرفات درست؛ اما من چهجوری دل ترالنم رو و مامانیم رو بشکنم؟! -باید ریسک کنی!