بابات هم بود. تو راضی می شدی با اون حال و مریضی تا این جا بیاد؟ بدو ببینم همسر یابی مجاز امیر بیرون منتظرته. نگاهی به آینه قدی آرایشگاه انداختم. خوشکل شده بودم. لباس بلند و تنگ مشکی پوشیده بودم که اندامم و با پاشنه های بلند حسابی کشیده جلوه می داد و رژ قرمزی که همسر یابی مجازی اومده بود. از آرایشگاه که بیرون اومدیم تو شلوغی اشکان و پیدا کردم.
سایت همسریابی مجازی از پشت سرم ظاهر شد
به سمتش رفتم، بازوش و گرفتم و به سمت ماشینش رفتیم تا قبل از پری و همسر یابی مجازی به تاالر برسیم. سایت همسریابی مجازی از پشت سرم ظاهر شد و دستم کشید.
اشکان تو برو. من و همتا با هم میریم. قبل از این که اعتراضی بکنم. دستم و تا ماشین کشوند و پرتم کرد صندلی جلو. نگاهم نمی کرد، خیره به جاده بود. _ می خوام بدونم از امشب قراره کجا بمونی؟ ها؟ قصد نداری که بازم خونه همسر یابی مجازی بخوابی؟ معلومه که نه! اون قدر ها هم احمق نیستی. برمیگردی خونه خودت، اون وقت من می دونم و تو. _ همسر یابی مجاز خودم؟ منظورت اون شکنجه گاهته؟
من تورو شکنجه می دم؟ _ سایت همسر یابی مجاز امشب نمی خوام باهات بحث کنم که حالم گرفته بشه. _ با من حرف بزنی حالت گرفته میشه ولی برای اون پسره دلبری می کنی. _ به خاطر این که سینا بلده چه طور با یه خانوم حرف بزنه. مثل تو نیست. _ منظورت از خانوم خودت بودی؟ زهر خندی زد و گفت: اول ببین یه خانوم چه شکلیه بعدش به خودت نسبت بده. موهای کوتاهت شبیه خانوماست یا سیگار کشیدنت؟ یا نه، رفاقت مسخره ت با اشکان. قلبم شکست، تمام اعتماد به نفسم و ازم دزدید. نگاهی به چشمام که از حرص سرخ شده بود انداخت.
گریه کن خجالت نکش، اشک بریز. می دونم که ضعیفی. خسته شده بودم، از تحقیر ها و طعنه هاش. این که دائم من و باز جویی می کرد و روزی یک بار باید سیلی می خوردم. _ ببخشید که مجبورم این حرف و بزنم. سایت همسر یابی مجاز اگه میبینی که تو و همسر یابی مجازات به درد هم نمیخورید یه فکری بکنید.
همسریابی در فضای مجازی آدم عصبی و حساسه
همسریابی در فضای مجازی آدم عصبی و حساسه و این رابطه هردوتان و به دیوونگی میرسونه. دستی به صورتم کشیدم و گفتم: بیخیال همسر یابی مجاز. من می تونم چند روز این جا بمونم؟ _ اگه سایت همسریابی مجازی مشکل نداشته باشه، من ندارم. اتفاقا پری هم خیلی به کمکت نیاز داره. _ چه طور؟ خبری شده؟ پری خودش و تو بغل امیر انداخت و گفت: مگه اون روانی بهت نگفت که آخر هفته جشن داریم. _ چه جشنی؟
جشن عروسی من و همسر یابی مجاز دیگه. بهترین خبری بود که میتونستم بشنوم. از خوشحالی دستم و روی دهنم گذاشتم و نزدیک شدم و هر دوشون و بغل کردم. به اتاق رفتم تا استراحت کن، خواب به چشمام نمیومد. از پاکت سیگار پری نخی برداشتم. ولی یاد عهدی که با همسریابی در فضای مجازی بستم افتادم و همسر یابی مجازی و توی دستم له کردم. صدای زنگ گوشی، رشته افکارم و پاره کرد، سینا بود، انگار حس می کرد کی بهش نیاز دارم. لبه ی تخت نشستم و وصل کردم. _ سایت همسر یابی مجاز؟ همتا خانم؟ _ جانم. _ کجایی؟ _ همسر یابی مجازات. _ بیا بیرون. باید ببینمت. از جا پریدم و پرسیدم: تو کجایی دیوونه؟