ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل مرتضی
مرتضی
41 ساله از فومن
تصویر پروفایل زهرا
زهرا
34 ساله از شیراز
تصویر پروفایل محمد
محمد
33 ساله از اردبیل
تصویر پروفایل کیانا
کیانا
26 ساله از دیواندره
تصویر پروفایل شیدا
شیدا
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل میلاد
میلاد
37 ساله از اراک
تصویر پروفایل الهام
الهام
28 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل نیما
نیما
38 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
36 ساله از کرج
تصویر پروفایل میرحسین
میرحسین
37 ساله از قزوین
تصویر پروفایل سمانه
سمانه
26 ساله از تهران

همسریابی پروین زمانی کیست؟

ثبت نام رایگان سایت همسرجون و گرفتم و خجالت زده گفتم: چرا این کار و می کنی همسریابی پروین زمانی؟ این من و خوشحال می کنه که بدونم حال تو خوبه.

همسریابی پروین زمانی کیست؟ - همسریابی


تصویر همسریابی پروین زمانی

ببین نمی خوام غرورت و بشکونم. فقط می خوام اذیت نشی، می خوام که همسریابی پروین دیگه هیچ وقت دست روت بلند نکن من از حرفات هیچی سر در نمیارم همسریابی پروین زمانی. میشه واضح تر بگی؟ پاکتی رو از روی میز برداشت و مقابلم گرفت. بازش کن. از دستش گرفتم و باز کردم. چک بود، یه چک دویست میلیونی. همسر پروین زمانی کیست پالن نقشه من و اشکان دقیقا همین جا بود. به من اعتماد داشت، نه از روی سادگی، فقط باورم کرده بود. من و زندگی که بهش گفته بودم و عشقم و... دندون هام و بهم ساییدم و آب دهنم و به سختی قورت دادم. چه عکس العملی باید نشون می دادم ؟ چک رو قبول می کردم و به اشکان می دادم؟ یا همون لحظه باید همه حقیقت رو می گفتم؟ اما من ترسو بودم، شهامت گفتن حقیقت رو نداشتم.

برای همین ترجیح دادم گزینه اول رو انتخاب کنم. ثبت نام رایگان سایت همسرجون و گرفتم و خجالت زده گفتم: چرا این کار و می کنی همسریابی پروین زمانی؟ این من و خوشحال می کنه که بدونم حال تو خوبه. به چشمام که نگاه کرد، قلبم لرزید. لبخندی مصنوعی زدم و دستاش و فشار دادم. اصال همسر پروین زمانی کیست روز تولد من و از کجا می دونستی؟ ۷ مهر ماه. از همون روزی که برای تشکیل پرونده بیمارستان کارت ملیت و بهم دادی یادم مونده بود. تو دیوونه ای پسر. ای بابا. انقد حرف زدی که کادوی اصلی فراموشم شد. چه کادویی؟

ثبت نام رایگان سایت همسرجون رو از میز برداشتم

بس نبود. مثل بچه ها ذوق زده شده بود، کف دستاش و به هم کوبید و گفت: زود باش جعبه رو باز کن ببینم خوشت میاد. ثبت نام رایگان سایت همسرجون رو از میز برداشتم و بازش کردم: گردنبند بود، پالک اسمم، همتا. بوسه ای به پیشونیم زد و گفت: قشنگ ترین اسم دنیاست. گردنبند و از دستم گرفت، دور گردنم پیچید و قفل کرد. از کنار من بودن لذت می برد، می فهمیدم. همسر پروین زمانی کیست از خانواده مرفهی بود اما بی درد نبود، همسریابی پروین زمانی سال ها پیش ترکش کرد و ازدواج کرد و زیر دست نامادری که سعی می کرد هر لحظه اون و از پدرش دور تر کنه بزرگ شد. گرگ پدر بود، اما شبیهش هرگز. بغلم کرد، سرم و روی شونه هاش گذاشت و موهام و نوازش کرد. اون شب بهترین شب زندگیم بود، و در عین حال تلخ ترینش.

لعنت به من! ای کاش همه چیز جور دیگه بود. ای کاش با همسر پروین زمانی کیست طور دیگه آشنا می شدم. نفسم و فوت کردم و گفتم: ضعیفم که هستم. می خوای تو این مسئله هم دخالت کنی؟

همسریابی پروین می دونی چیه؟

من تو هر چیزی که بخوام دخالت می کنم. همسریابی پروین می دونی چیه؟ ای کاش همسریابی پروین زمانی روز که کیفت و زدم و فرار کردم، می رفتم زیر ماشین تا گیر تو نیوفتم. تو خودت می خوای که من باهات این طوری رفتار کنم. من می خوام روانی؟ فقط کافیه مطیع باشی. اها. پس تو نمی خواستی به ثبت نام رایگان سایت همسرجون کمک کنی. می خواستی یه برده داشته باشی. لرزش گوشیم، توجهم و به پیام دریافت شده جلب کرد. ثبت نام رایگان سایت همسرجون بود، با خوشحالی بازش کردم. دوست دارم خوشکل ترین دختر دنیا. بهت خوش بگذره. همین یک جمله، کافی بود برای برگردوندن تمام اعتماد به نفسی که چند دقیقه ی پیش همسریابی پروین نابودش کرد.

مطالب مشابه