مامانم زد رو گونهش و رو به من پرسید: همسریابی مجاز مادر چی شده تو این چندساعت؟ طلاق دیگه چیه؟ همسریابی مجازی با حرص روی مبل نشست و همانطور که غر میزد گفت: خوشی زده زیر دلش دیگه خانم! همسنهای این دوتا بچه دارن و ایشون تازه قهر کرده اومده خونه باباش! دلم گرفت از بیرحمی سایت همسریابی مجاز در ایران. دست خودش نبود، وقتی عصبی میشد زیادی تلخ میشد و حرفهاش بوی کنایه میداد!
رسم مزخرف بیستسالگی و ترشیدگی هم انگار نمیخواست ریشهکن بشه! بدون توجه خواستم به سمت اتاقم برم که همسریابی مجازی با عصبانیت نعره زد: مگه من با تو نیستم؟ همسریابی مجاز هاج و واج با چشمهای پر از اشکش زل زده بود بهم. نمیخواستم آبروی اژین رو ببرم ولی سایت همسریابی مجاز انگار دستبردار نبود! سمتش چرخیدم و با کمی سایت های همسریابی مجاز گفتم: نمیخوام دیگه باهاش زندگی کنم!
سایت همسریابی مجاز در ایران پوزخندی زد و با خشم نگاهم کرد. همین؟ نمیخوای باهاش زندگی کنی؟ از جاش بلند شد و با صورت برافروخته رو به من همانطور که انگشتش رو به منزله تهدید تکون میداد گفت
جامعه مجازی همسریابی توران 81 گوشهات رو خوب باز کن
جامعه مجازی همسریابی توران 81 گوشهات رو خوب باز کن... همسریابی مجازی تو در و همسایه آبرو دارم، هیچوقت دلم نمیخواد نقل محافل بشم
پس یه روز این دعوای مسخره رو تمومش میکنی برمیگردی سر خونه زندگیت! اشکهام روی صورتم جاری شدن. سایت همسریابی مجاز اجازه بده از راه برسم، بعدش عذرم رو بخواه! خودت میدونی دخترمی پاره تنمی تا هر موقع هم بخوای میتونی بمونی اما نه وقتی که قهری! رو به صبا ادامه داد: دخترم صبا توهم گوش کن، شوهرت بدکاری کرده درست، ولی اون هم دلش بچه میخواسته، کار غیر شرعی نکرده، تو هم با شوهرت حرف بزن و برگرد سر خونه زندگیت! بهجای صبا من عصبی شدم و گفتم: این چجور عدالتیه بابا؟ بهجای اینکه مرحم درد همسریابی مجاز باشین ازش میخوای برگرده با مردی زندگی کنه که....
سایت های همسریابی مجاز نمیکنی!
همسریابی مجازی سر من داد کشید و با تاکید اسمم رو صدا زد: گفتم آتیش این ماجرا رو سایت های همسریابی مجاز نمیکنی! به تو هیچ ارتباطی نداره! خودت هم برمیگردی خونهت! اژین واقعا پسر خوبیه و از سرتم زیاده! لبم رو گاز گرفتم و تموم بدنم لرزید و سایت همسریابی مجاز خواست سمت اتاقش بره که با گریه گفتم: همین پسر خوب به دخترت سایت های همسریابی مجاز کرده! جامعه مجازی همسریابی توران 81 هین بلندی کشید و همسریابی مجاز با چشمهای از حدقه دراومده نگاهم کرد. سایت همسریابی مجاز در ایران خشکش زده بود. چی میگی تو دختر؟ با پشت دستم اشکهام رو پاک کردم. دروغ نمیگم، دامادتون رفته با زن دیگه.... سایت های همسریابی مجاز در ایران با حرص گفت: دیگه حرف نزن آهو! با گریه گفتم: چیه؟