به صورت معصومش نگاه کردم، چهقدر خواستنی شده بود! ناخودآگاه توی ذهنم با ویدا مقایسهاش کردم. ویدا کجا و ترالن کجا؟! دو همدم جدید به یه نفر قانع نبود؛ برای همین من رو راحت ول کرد؛ اما ترالن با این معصومیتی که داره محاله تا به حال دوست پسری داشته باشه! درسته شیطونه، کل کل زیاد میکنه؛ اما شیطنتهاش هم به دل میشینه. دستم رو انداختم پشتش و بیشتر به خودم نزدیکش کردم. ضربان قلبش به گوشم میرسید. به لباش نگاه کردم؛ صورتی وسوسه انگیز! داشت با روح و روانم بازی میکرد. حس بوسیدنش یه لحظه ولم نمیکرد.
وای ورود به سایت همدم من چم شده؟ چرا این دختر داره من رو دیوونه خودش میکنه؟! کالفه دست کشیدم توی موهام و از جام بلند شدم. در اتاق رو باز کردم ودیدم احسان نشسته داره چایی میخوره. آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل نگاههای معنادارش به ترالن افتادم. ناخودآگاه اخم کردم، با تعجب ابروهاش رو داد دو همدم جدید و نگاهم کرد. -سالم همگی! گالره: سالم پسرم. خوب خوابیدی؟ -آره ممنون. گالره: بشین برات چایی بیارم. -دستتون دردنکنه! خواهش میکنمی گفت و به سمت آشپزخونه رفت. -احوال آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل؟
سایت همسریابی همدم جدید خوبم
مرسی داداش سایت همسریابی همدم جدید خوبم. -همیشه خوب باشی فسقله! -داداش تو هم مثل احسان به من میگی فسقله! آخه من کجام کوچیکه؟ احسان: هنوز کوچیکی فسقله من -فردا بریم باغ فندق؟ نمیدونم چرا یهو این حرف به زبونم اومد: -با ورود به سایت همدم حرف میزنم و اگه اومد باهم میریم. شکل گرفتن اخم رو پیشونیاش شکم رو بیشتر کرد. این پسر حتما از ترالن من خوشش اومده! وای دو همدم جدید از کی شد ترالن تو؟ یعنی میشه یه روز بهش بگم سایت همسریابی همدم جدید! جای تعجب داره که من چرا دیگه به خاطر رفتن ویدا ناراحت نیستم؛ چون ترالن شیطون تموم ذهنم رو پر کرده. -سالم. با صدای ورود به سایت همدم به عقب برگشتم. -سالم ترالنی، بیدار شدی؟ چشماش رو گرد کرد و با تعجب نگاهم کرد.
کم مونده بود بزنم زیر خنده، بیچاره کپ کرده! نکه همیشه با هم دعوا داریم االن از شنیدن اسمش اونم اینجوری از زبون من خیلی تعجب کرده. -آره، دیگه زیاد نتونستم بخوابم. -سایت همسریابی همدم جدید نداره! بیا بشین اینجا پیشم
آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل گالره جون برامون چایی میاره
آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل گالره جون برامون چایی میاره. نگاهی به احسان انداختم که با یه اخم وحشتناک به من و ترالن نگاه میکرد. کور خوندی احسان خان! االن که ازش خوشم اومده محاله ممکنه بذارم مال تو بشه. ورود به سایت همدم بی حرف اومد و کنارم نشست. با گوشههای شالش بازی میکرد. دستم رو بردم جلو و چونهاش رو گرفتم و مجبورش کردم بهم نگاه کنه. -چیزی شده؟ -نه هی.. .هیچی! -آخه سر به زیر شدی، از دخترشیطونی مثل تو بعیده! -سایت همسریابی همدم جدید.. .
از شیطون شدن پسر مغروری مثل شما باید تعجب کرد! -من برای آدمای خاص شیطون میشم. تعجب تو نگاهش بیشتر شد و بیحرف سرش رو پایین انداخت. لبخند محوی گوشه لبش جا خوش کرد. این دختر تا من رو دیوونه نکنه ول کن نیست! نمیدونم دو همدم جدید امروز چش شده که خیلی بهم توجه میکنه! از مهربونیش قند توی دلم آب میشد، گیج شدم. احساسی که تو دلم بهش دارم رو درک نمیکنم؛ نکنه عاشقش شدم؟ نه بابا من کی عاشق شدم که این دفعه دومم باشه! حتما حس عادته یا حس اینکه چندمدت همخونه بودیم و برای همین برام مهم شده. سرم رو تکون دادم، نه این چیزا نیست! حسی که به آدرس جدید سایت همسریابی دو همدل دارم رو هیچ وقت تجربه نکردم. نمیدونم چم شده؛ فقط دلم میخواد دو همدم جدید بهم توجه کنه!