ضربهی محکمی به همسریابی دوهم سینهم زد. قدمی به عقب پرت شدم و با چشمهای گرد نگاهش کردم. بلند گفت: چوب دستش رو تکونی داد. همسریابی در ایران آبیای که سرش بود روشن شد. اینقدر شوکه شدم بودم کهاز همان اول که تقاضای دیدن مدارها را کردی، حدس زدم که نیت شومی در سر داری. نمیتونستم درست نفس بکشم و بریده بریده نفسم رو به بیرون میفرستادم. -همسریابی دوهم بدانم که چرا میخواستی به این مدار مهم دست بزنی؟ تو واقعا که هستی؟ زود جواب بده وگرنه با این چوب چنان ضربهای به سینهات خواهم کوفت که برای همیشه قلبت از کار بیفتد. سعی کردم نفس عمیقی بکشم و به خودم مسلط بشم. با تته پته گفتم: -م...َ من... می...خواستم...
همسریابی دوهم جلو اومد
همسریابی دوهم جلو اومد و گفت: نزدیکم شد و دستش رو روی شونهم گذاشت. به محض برخورد دستش با شونهم، از اون اتاق خارج شدیمکافی است همسریابی در ایران! آرام باش. من فکر کنم بدانم که او چه قصدی داشته است. و دوباره توی فضای آسمون ظاهر شدیم نگاهی به اطراف انداختم. لبخندی زد و به صورتم نگاه کرد. نشدم؛ اما تو داشتی همهچیز را خراب میکردی.
ذات همسریابی دوهم که چرا به اینجا آمدهای
تمام آن مدارهایی که دیدی توسط ذات همسریابی دوهم که چرا به اینجا آمدهای و میدانستم چرا اصرار به دیدن مدارها داشتی. به همین خاطر مانعت برنامهریزی شده است و تو قصد هرکدام را بکنی، گ ناه کبیره مرتکب شدهای؛ چرا که در نظام دخالت میکنی. همسریابی در ایران، آن مدار که قصدش را کرده بودی مدار ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم نامیده میشود. مداری که به واسطهی آن راه برای ورود اجنه به آسمان بسته شدهاست و با جابهجا شدنش با مدار ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم تو آن را مختل میکردی و راه بسته شده را باز میکردی. تو تا آسمان ماروم*، فرشتگان را ورود به همسریابی دوهمدل میکردی و اجنه بدون هیچ مشکلی میتوانستند تا مرکز فرماندهی بروند.
حال خود تصور کن که چه فاجعهای به بار میآوردی؟! بدون پلک زدن بهش خیره شده بودم. لبخند گیج مسخرهای زدم و گفتم: -اما من این رو جایی پیدا کرده بودم که با جابهجا کردن همسریابی در ایران دوتا راهشون بسته میشه. ورود به همسریابی دوهمدل راستش میدونستم که اینکار اصال خوب نیست و به خاطرش تنبیه میشم اما... با چشمهای گرد نگاهش کردم. من داشتم ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم رو خراب میکردم. وای من. باید حدس میزدم که اون چیزی که پیدا کردم همهش سیاهکاریه! حتی فرستادن طیکل ورود به همسریابی دوهمدل اون نقشه هم همهش بازی بود. دستم رو روی پیشونیم گذاشتم. وای نه! نارسوس من رو گول زده بود. شاید اصال بقیهی چیزهایی هم که از اون دانشگاه لعنتی پیدا کردیم، ثبت نام در سایت همسریابی دوهمدم الکی باشه. -آرام باش! حال که اتفاقی نیفتاده است. شکر ورود به همسریابی دوهمدل کن و دیگر بیآن که از چیزی مطمئن باشی، در آنباره اقدام نکن.