-تشریف میبرین جناب مهندس؟ -بله، روز خوش! -همسریابی بهتر ین همسر خوش. *** رسیدم خونه، کسی توی سالن نبود و بوی قورمه سبزی کل خونه رو برداشته بود. داشتم میرفتم سمت پلهها که مامانی از آشپزخونه بیرون اومد. -سالم پسرم، خسته نباشی! -سالم مامانی، سالمت باشی! -برو لباسات رو عوض کن و بیا ناهار عزیزم. -چشم االن میام. لباسام رو عوض کردم و پایین رفتم. همسریابی بهترین همسر هلو و ترالن پشت میز نشسته بودن و منتظر من بودن. ترالن تا من رو دید چشماش برق زد. خندهام گرفت، این همیشه تا من رو میدید اخم میکرد؛ اما امروز قراره گیتار یاد بگیره نگاهشم عوض شده. -بیا بشین پسرم، فرزانه برنج رو بیار. غذامون رو که خوردیم ترالن بلند شد و گفت: -آقا آرشام هر وقت استراحت کردین و خستگیتون در رفت من توی اتاقم هستم. اونجا میتونین بهم یاد بدین. -من توی اتاق خودم راحتترم، ساعت پنج بیا توی اتاقم. -باشه هر جور شما راحتین! از همسریابی بهترین همسر هلو زبون دراز اینجوری حرف زدن بعید بود! کارش گیرکرده مهربون شده. بلند شدم رفتم توی اتاقم تا یکم استراحت کنم. همسریابی بهتر ین همسر با حرص روی تخت نشستم. -حیف که کارم بهت گیره؛ وگرنه جوابت رو میدادم! اداش رو در آوردم: -من توی اتاق خودم راحتترم! انگار دختره که برای من ادا در میاره. اتاق با اتاق چه فرقی داره؟! همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت مزخرف!همسریابی بهترین همسر توران 81 تا ساعت پنج با لپ تاپم ور رفتم و بلند شدم تا برم توی اتاق شازده! سر و وضعم رو مرتب کردم و گیتارم رو برداشتم. همسریابی بهتر ین همسر گزینی در همسریابی بهترین همسر هلو که رسیدم چند تقه به در زدم؛ اما جوابی نیومد.
همسریابی بهترین همسر دنیا. تنه رو تخت خواب افتاده بود
در رو باز کردم و داخل شدم. بله آقا خواب تشریف دارن! با همسریابی بهترین همسر دنیا. تنه رو تخت خواب افتاده بود، نگاهم به هیکلش افتاد. عوضی عجب هیکلی داره! آب از لب و لوچم آویزون شد. بازوهای تنومند و گنده که معلوم بود حسابی براش زحمت کشیده. نمیتونستم چشم از هیکلش بردارم. تکونی خورد و چشماش رو باز کرد. تا من رو دید که بهش نگاه میکنم پوزخندی زد و گفت: -چیه؟ آدم ندیدی؟! -شما قرار بود ساعت پنج بیدار باشین! -ببخشید دیگه یادم رفت به خاطر همسریابی بهترین همسر توران خوابمم برای پنج تنظیم کنم! بشین دوش بگیرم االن میام. سری تکون دادم و شازده رفت تا دوش بگیره. نگاهم رو دور تا دور اتاقش گردوندم. رنگ آمیزی اتاقش ترکیبی از سبز و آبی کم رنگ بود و به آدم آرامش خاصی میداد. ده همسریابی بهتر ین همسر مشغول دید زدن بودم که در حموم باز شد حوله به تن بیرون اومد. -میگم خجالت نکشینا، منم اینجا کشک! -آدم باید توی همسریابی بهترین همسر گزینی خودش راحت باشه، شما دوست نداری ببینی چشمات رو ببند! از حرص ناخونام رو کف دستم فرو کردم و جوابش رو ندادم. لباسش رو که پوشید اومد و روی تخت نشست. -همسریابی بهترین همسر هلو رو در بیار. خودش هم گیتارش رو برداشت و به من نگاه کرد. گیتارم رو از کیفش در آوردم و توی دستم گرفتمش. -اول باید نحوه دست گرفتنش رو بلد باشی، اینجوری که من گرفتمش توی دستت بگیر. باشهای گفتم و مثل همسریابی بهترین همسر توران 81 گیتار رو توی دستم گرفتم. تا دو ساعتی مشغول یاد دادن نتها بود که چهجوری نتها رو با هم هماهنگ کنم. همه سعیام رو میکردم تا خوب یاد بگیرم و همسریابی بهتر ین همسر دستش ندم. گیتارش رو سر جاش گذاشت و گفت: -برای امروز کافیه! -خیلی ممنون. سرش رو تکون داد. گیتارم رو برداشتم و سمت اتاقم رفتم. همسریابی بهترین همسر گزینی بیست روزی از آموزش گیتارم میگذشت. توی این مدت تونسته بودم چند تا آهنگ خوب بزنم. جوری همسریابی بهترین همسر توران 81 آموزش فشرده میداد که مجبور بودم تالشم رو بکنم تا خوب یاد بگیرم. از پلهها پایین رفتم. فرزانه توی آشپزخونه بود و مریم جونم به اتاقش رفته بود. سمت اتاقش رفتم و در زدم همسریابی بهترین همسر دنیا
همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت! من عاشق دیدن آلبوم خانوادگیام
: بفرمایید. -سالم مریم جونم، مزاحم که نیستم؟ -نه دخترم، بیا تو! -چیکار میکنی عزیزم؟ -دارم آلبوم عکسامون رو میبینم. همسریابی بهترین همسر بزرگترین سایت! من عاشق دیدن آلبوم خانوادگیام، اجازه هست منم ببینم؟ -آره همسریابی بهترین همسر گزینی بیا ببین. با مریم جون مشغول دیدن آلبوم عکساشون شدیم. به یه عکس که رسید دستش رو کشید رو عکس و از ته دل همسریابی بهترین همسر توران کشید. یه مرد خوشتیپ و جوون توی عکس خود نمایی میکرد. برق چشماش نشون از شاد بودنش موقع عکس انداختن میداد.