سایت همسریابی آغاز نو پیام های من شبیه همسریابی آغاز نو سایت جانوران خیالی ژاپنی شده بود
یک گربه سیاه پیر تا سر حد امکان بدون این که سیبیل های سایت همسریابی آغاز نو ورود را به سوزاند نزدیک به آتش نشسته بودو با چشمانی منتظر به دیگ نگاه میکرد. گوش های سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری را بریده بودند و اثری هم از دم سایت همسریابی آغاز نو ثبت نام پیدا نبود. سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی سایت همسریابی آغاز نو پیام های من شبیه همسریابی آغاز نو سایت جانوران خیالی ژاپنی شده بود که سر شیر، بدن ببر و دم مار دارند. در روی میز یک بشقاب سفید، یک لیوان فلزی و یک ظرف چینی که آرم خانوادگی روی آن ها به رنگ آبی حک شده بود با دقت چیده شده بود و پیدا بود که برای شام کسی آماده شده است.
برای مدت مدیدی گربه کوچک ترین حرکتی نکرد و صرفا به دیگی که روی آتش بود نگاه میکرد. دیگ تقریبا از جوش افتاده بود چون هیزم زیر همسریابی آغاز نو سایت در پایان سوختن، شعله و حرارت کمی تولید میکرد. سکوت کماکان ادامه داشت تا این که بالاخره صدای پایین سنگین از بیرون بگوش رسید. در باز شد و مردی پیر که نیمی روستایی و نیمی خدمت گذار نجیب زاده ای به چشم میخورد وارد شد. سایت همسریابی آغاز نو پیامهای من سیاه بی درنگ جای خود را ترک کرد و به پیشواز سایت همسریابی آغاز نو ثبت نام رفت. گربه خود را بپای تازه وارد میمالید، پشتش را خم و با صدای بلند خرخر می کرد و خوشحالی خود را از آمدن سایت همسریابی آغاز نو جست و جوی کاربران بهر روشی که بلد بود ابراز میکرد. پیر مرد خم شد و سایت همسریابی آغاز نو پیامهای من را نوازش کرد و گفت: " خیلی خوب... خیلی خوب ' بلزبوت '. معلوم است که از دیدن من خیلی خوشحال شده ای.
من این را میفهمم و خوشم می آید. دوست قیمیت. .. من و ارباب بیچاره این جا کسی را جز خودمان نداریم و تنها هستیم. به همین دلیل خوش آمدی که از طرف حیوانات گفته می شود برای ما غنیمت است. گفته میشود که تو بلزبوت بعنوان یک سایت همسریابی آغاز نو جدید فاقد روح هستی. ولی تو هرچه هستی قطعا مارا دوست داری و خیلی چیزهایی را که ما بتو میگوییم درک میکنی." وقتی تعارفات دل نشین رد و بدل شد، باز بجای سابق خودش در کنار آتش بازگشت و به طور متناوب به دیگ آبگوشت و صورت دوستش نگاه میکرد. او خاموش سهم خود را از محتویات دیگ طلب میکرد. پیرتر از همسریابی آغاز نو سایت بود که قادر به شکار آن همه موش که در آن جا زندگی می کردند باشد.
پیدا بود که بلزبوت به شدت گرسنه است. مستخدم که نامش ' پیر ' بود چند تکه چوب در آتش انداخت که مانع خاموش شدن کامل همسریابی آغاز نو سایت بشود. بعد روی صندلی نزدیک آتش نشست و همدم خود را که به ناچار مجبور بود برای خوردن تا وقت شام صبر کند دعوت کرد که پهلوی او بنشیند. شعله های آتش صورت آفتاب سوخته مستخدم درست کار را روشن می کرد. چند حلقه موی سفید از زیر کلاهی آبی رنگ که بر سر داشت روی پیشانی پر چین و چروکش افتاده بود. ابروهایش سیاه و پرپشت، صورت بلند و بینی عقابی شکل و پوست تیره اش نشانه نژاد ' باسک ' بود.
او با سایت همسریابی آغاز نو ورود زمزمه می کرد
او لباس مستخدم ها را پوشیده بود ولی لباس های او طوری کهنه و نخ نما شده بودند که امکان نداشت که رنگ اصلی آن را حدس زد. حرکات مقطع سایت همسریابی آغاز نو جست و جوی کاربران که شبیه حرکات سربازان بود نشان میداد که در گذشته او مدت مدیدی در خدمت ارتش بوده است. روز به پایان سایت همسریابی آغاز نو ورود نزدیک می شد و او با سایت همسریابی آغاز نو ورود زمزمه می کرد: " ارباب جوان ما امشب دیر کرده است. آیا او در پرسه زدن در روی سنگریزه های ساحلی سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی مکان دور افتاده چه چیزی پیدا کرده است که باعث دیر کردن سایت همسریابی آغاز نو جست و جوی کاربران شده است؟ البته حقیقت این است که وقت تلف کردن در هر جای دیگری بهتر از زندگی در سایت همسریابی آغاز نو صفحه اصلی خانه ویران است.
طولی نکشید که صدای پارس کردن سگ از بیرون خانه بلند شد. اسب پیر در اصطبل شیهه کشید و سم بر زمین کوفت. سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری هم به سرعت از جای خودش در کنار پیر بلند شد و با خوشحالی به طرف در دوید. لحظه ای بعد زبانه قفل در باز شد، مستخدم پیر از جا برخواست و چون اربابش به آشپزخانه وارد می شد با احترام کلاهش را از سر بر داشت. سگ پیر از اربابش جلوتر حرکت می کرد و هر چند لحظه یک بار سعی میکرد که به بالا جسته ولی به علت کهولت قادر نبود که خود را به نزدیکی صورت اربابش برساند. از دیدن هردو آن ها خوشحال شد و کوچک ترین نشانه ای از دشمنی دیرینه بین نژاد سگ و گربه در او دیده نمیشد. درست برعکس، سایت همسریابی آغاز نو پنل کاربری با شادی به سگ خوش آمد گفت و هم به همان نسبت به سایت همسریابی آغاز نو جدید ابراز دوستی کرد.