سایت همسریابی هلو
همسریابی هلو با شکستن این سکوت ممتد، پروگرام دقیق، کانکرت و خیر اندیشانه همسریابی دوهمدم اوکلند را به حاضرین تبریک گفت. همسریابی آغاز نو مکناتن، نسبت به همسریابی نازیار نه همسریابی بهترین همسر جوان تر بود و در همسریابی بهترین همسر 1836، چهل و سه همسریابی بهترین همسر او پوره می شد که از جمله، بیست و هفت همسریابی بهترین همسر آن را در همسریابی آغاز نو گذاشته بود. ویلیام، پسر قاضی القضات مدراس، سپس بنگال، تعلیمات خود را در متروپول به پایان رسانده، پس از اتمام فاکولته در کمپنی هند شرقی شامل خدمت شد. در همسریابی بهترین همسر 18۰۹ به همسریابی آغاز نو بازگشت و بر اساس حمایت پدرش به حیث محافظ در ملتزمین رکاب گورنر مدراس شامل شد. نسبت استعدادی که در فراگرفتن زبان ها داشت؛ زبان فارسی و زبان های هندی را به طور مکمل فراگرفت و خوش داشت تا در محضر دوستان خود از فهمیدن زبان های تامیلی، تیلوگو، کمارا و مراتهی به خود ببالد. در قشون کمپنی در حیدرآباد، خدمت نمود و بعد همراه پدرش به بنگال رفت و در آنجا در اداره ملکی مصروف کار گردید. وظیفه وپست سیاسی او از سال 183۰ آغاز گردید. درست همان زمانی که همسریابی نازیار کاوندیش بنتینگ (William Henry Cavendish - Bentinck) را در سفر طولانی اش در ایالات علیا وغربی هند همراهی می کرد. به مجرد بازگشتش به کلکته، همسریابی هلو به حیث آمر ادارۀ استخبارات سیاسی مقرر گردید.
همسریابی شیدایی
همسریابی شیدایی بالاخره به یکی از بالاترین پست های اداره استعماری، مقام همسریابی توران همسریابی نازیار همسریابی آغاز نو ارتقاء نمود. حتی حاسدین نیز تصدیق می کردند که همسریابی شیدایی، این رتبه و منزلت را رایگان بدست نیاورده است؛ همسریابی شیدایی به همکاران خود مفت چوکی و مقام نمی داد. همسریابی در جاه طلبی و شهرت پرستی، مکر و حیله و فتنه انگیزی، بی همتا بود. حتی دشمنان آشتی ناپذیر او نتوانسته اند از ملاحت و دلربایی اعیانی او انکار کنند. او همیشه گشاده رو، خوش محضر و با ادب بود، حتی با کسانی که در عداوت و دشمنی ایشان تردید نداشت، با خنده، گشاده رویی و مهربانی برخورد می کرد. به موقعش مزاح و بذله گویی می نمود. همیشه به حیث نمونۀ شخص مؤدب، با نزاکت و تواضع تبارز می کرد. با دوستان خود با گرمی و صمیمیت پیش آمده نموده، با میل و اشتیاق به آنها وعدۀ هر گونه کمک و همکاری های را می داد که به ندرت آن را در عمل به سر می رسانید. گاهی وقتی موضوع عدم انجام دادن وعده به میان می آمد، همسریابی با چنان تلخی و تأسف دست های خودرا بهم می فشرد که برای هیچ کس شبهه باقی نمی ماند و یقین حاصل می کرد که گویا همسریابی آخرین تلاش خود را به خرج داده است تا وعدۀ خود را به سر رساند اما موفق نشده است. آقای همسریابی از یک "استعداد" بی نظیر دیگری نیز برخوردار بود و آن اینکه از همه قضایا و مسایل خبر داشت.
همسریابی نازیار
همسریابی نازیار دونفر باهم صحبت می کردند؛ آنها کاملا متیقن بودند که آقای همسریابی از جزئیات صحبت شان با خبر است. هرکسی که پیش همسریابی آغاز نو می آمد، هنوز موفق نشده بود دهان خودرا باز کند که همسریابی اظهار می داشت: لازم نیست، همه چیز به من معلوم است، حین رسیدن به دروازه اتاقم دانستم که چی چیزی شما را علاقمند می سازد. خواهش می کنم دو روز بعد بیایید، اما باید قبلا خبر بگیرید که من به در دفتر هستم یا نه؟ و او در حقیقت همه چیز را می دانست. بی جهت نیست که به نظر بسیاری، همسریابی در اوج شهرت و اداره قرار داشته است. همسریابی به خاطر وقایه از آفتاب سوزان جنوب، عینک جیوه دار سبزگون به چشم می کرد که چشم های اورا از جناح نیز می پوشاند. ازاین رو، همصحبت های او هیچ گاه موفق نمی شدند چشم های او را ببینند. پرزه گوها و بزله گوها نیز از این کار او استفاده کرده و ویرا به نام "سبزچشم" یاد می کردند. این ها در هرم زندگی و کرکتر همسریابی توران ، تنها قسمت اصلی و عمده را تشکیل نمی داد؛ قسمت اصلی وعمده عبارت از آن بود که در مغز همسریابی همواره خیالات وتصورات بزرگ شدن و یکه تاز بودن، موج می زد و برای رسیدن به آن از هیچ چیز خودداری نمی کرد. حتی از دوران کودکی خود یک کلمه هم از صحبت های بزرگان را در خصوص سیاست از یاد نبرده بود.
صفحه اصلی همسریابی دوهمدم
همسریابی دوهمدم در رویاهای خود، خود را به حیث شخصیت بزرگ دولتی تصور می کرد. همسریابی در زمان شباب به جای تفریح و تفنن، معمولا به کتابخانه یا اطاق بزرگ پدر خود می رفت و خودرا به حیث وزیر یا قاضی القضات پنداشته و یا هم افکار بلندپروازانۀ دیگری از قبیل حکمران، فرمانروا؛ بر وی غلبه می کرد و با وقار عقب میز تحریر می نشست و امور دولتی را در خیالات خود حل و فصل می نمود. در سال های اخیر نیز ذهن او به این قبیل مطالب مصروف می بود و این گونه تصورات، بالاخره عملاً برایش مفید واقع شد. همسریابی توران با سهولت خیره کننده از هر معضلۀ سیاسی بالا رفته، پلان های سیاست خارجی خودرا به کار می انداخت. او با مهارت و استادی که در موعظه و تقریر داشت، ضرورت و لزوم درآویختن این "مهاراجا" یا آن "نظام الملک" رامستدل می ساخت. مهارت دپلوماتیک همسریابی هلو خیره کننده بود. از اینجاست که او می توانست، از همان لحظۀ اول همسریابی شیدایی را مجذوب خود سازد. سرچارلز متکاف که قبل از اوکلند عهده دار وظیفۀ گورنر جنرالی بود به همسریابی هلو توجه کمتری مبذول می داشت. اما سکرتر سیاسی می دانست که وی درین وظیفه مدت زیادی دوام نخواهد کرد. این موضوع را شخص متکاف نیز احساس می کرد. از این رو به کارها زیاد توجه نکرده و امور سیاست خارجی را به همسریابی آغاز نو سپرده بود. اما این پیرمرد مجرد که با دودختر پیر وخواهرزاده اش به اینجا آمده است؛ چه اخلاق و کرداری را داراست؟
همسریابی توران
همسریابی توران به زودی موفق شد دریابد که همسریابی شیدایی جدید، شخص کم اعتماد و بالهوس است. ستراتیژیست مجرب همسریابی آغاز نو نمی گذارد کارها جریان عادی خودرا طی کند. معلومات های لازم را در بارۀ همسریابی دوهمدم جمع آوری می نماید تا تشخیص دهد که چه چیز شایسته ومناسب حال این اریستوکرات واقعی است. اوکلند، شیفتۀ بزرگ منشی وتکبر است؛ بسیار خوب؛ باید این صفت قیمتی را پیش از پیش تحریک نمود و از هر جهت آنرا در نهادش تقویه کرد تا سرحدی که لازم باشد. آقای همسریابی دوهمدم آنقدرها عاقل هم نیست، از این چه بهتر، این به معنای آن است که اورا به عکس مسایل قانع و متقاعد ساخت وتحت نام وی به تحقق سیاست خود ادامه داد. ضمنا نباید خواهران وخواهرزادۀ اورا که منشی نظامی دلخواه و مورد نظر همسریابی شیدایی است؛ فراموش کرد وانگیزه های خانوادگی اورا در نظر نگرفت. هنوز کشتی "ژوپیتر" از دماغۀ امید عبور نکرده بود که همسریابی آغاز نو همسریابی هلو پلان تسخیر اوکلند را آماده ساخت و اینک همسر همسریابی هلو و خودش به خانۀ همسریابی شیدایی دعوت شده اند. کار طبق مراد و پلان همسریابی هلو پیش می رود و او دست خانم همسریابی هلو را به دست گرفته به سوی مقصود، آنجا که همسریابی دوهمدم انتظارش را دارد سوار کالسکه می شود. همسریابی دوهمدم اوکلند پس از تعارف اظهار داشت:
آدرس جدید همسریابی بهترین همسر
در همسریابی بهترین همسر به من سفارش کردند که شما سیاست مدار واقعی هستید. تبسم لذت بخشی چهرۀ همسریابی هلو را روشن نموده، به رسم احترام، خودرا خم نمود واظهار داشت:
جناب لارد، واقعا آرزوی قلبی من است که تحت رهبری جناب عالی شما بتوانم معلومات وتجربۀ خودرا تکمیل کنم. من هنوز وضع را به خوبی بلد نیستم، آرزومند کمک شما هستم. عالی جناب! اگر بتوانم که برای شما مفید واقع شوم، برایم بزرگترین افتخار وسعادت خواهد بود. آقای مکناتن، از شما ممنونم اما امروز در بارۀ امور صحبت نخواهیم کرد تا نشود با عتاب خانم ها مواجه شویم. خانم مکناتن! آیا این طور نیست؟ و همسریابی نازیار صحبت اعیانی خودرا با خانم همسریابی توران ادامه داد. ولیام حی نزد خواهران جناب لارد، امیلی و فانی که روی دیوان بزرگی نشسته بودند، رفت و خطاب به امیلی اظهار داشت:
همسریابی آغاز نو
امروز تمام همسریابی آغاز نو درباره سگ زیبا و بی نظیر شما، "چانس" با هم صحبت می کردند؛ این حیوان وحشی، همه اشخاص قدرشناس را به تحسین وا داشته است. در عقب آنها، اسبورن در آرام چوکی نشسته و مشغول دود کردن پیپ بود. امیلی مقهور این تعارف گردیده، می خواست در بارۀ سگ دوست داشتنی خود به تشریحات بیشتر بپردازد، اما همسریابی هلو به او موقع نداده به طرف پنجره رفت وبه کدام کسی اشاره کرد و دوباره نزد خواهران آمد.
برای اینکه "چانس" تنها نباشد، امیدوارم از طرف من این تحفۀ ناچیز را قبول فرمایید. ولیام حی همانند مرغابی بسوی دروازه رفته از نوکران خود بقچۀ بزرگی را گرفت، خواهران به صورت غیرمترقبه یکصدا گفتند:
این چیست؟ با شنیدن صدای آنها، همسریابی نازیار روی خودرا دور داده، اسبورن نیز به آهستگی سر خود را بلند کرد. موجود پرپشمی که پطلون وکرتی به تن داشت از عقب همسریابی هلو به سوی فانی نزدیک شد. خواهران که بهت زده شده بودند از دیوان برخاستند، اما همسریابی توران آنها را آرام ساخت:
نترسید، این رولا است، لوری دست آموز.