همه نقشههای من رو نقش بر آب کردی و تو نرم افزار های دوستیابی خارجی. ..برای تو هم دارم! خواست از اتاق خارج بشه که بازوش رو گرفتم و گفتم: -کجا؟ باید بشینی تا پلیس بیاد! -چرت و پرت نگو! چه پلیسی؟ -فکر کردی به همین آسونیاست؟ بیای یه شرکت رو بهم بزنی و بعدش راحت بذاری بری؟ برنامه دوست یابی در المان: ولش کن بره ترالن، نمیخوام پای پلیس به اینجا باز بشه، همهتون از اتاق برید. میخوام تنها باشم! نگاهی بهم انداخت: -لطفا! بازوی بهترین نرم افزار های دوستیابی خارجی رو ول کردم و از اتاق خارج شدم. اهورا هم پشت سرم اومد.
اپ دوستیابی خارجی یه لحظه وایسید! سرجام ایستادم؛ ولی به عقب برنگشتم. اهورا اومد و جلو روم ایستاد. -منم چند روزه متوجه شدم؛ اما نخواستم بدون مدرک قدم جلو بذارم. برای همین گشتم و همه خرابکاریهای نرم افزار های دوستیابی خارجی رو پیداکردم. واقعا متاسفم که بهتون چیزی نگفتم. -نه اتفاقا ازتون ممنونم که با پیداکردن به موقع مدرک از برنامه دوست یابی در المان گفته من رو بهش ثابت کردین؛ وگرنه اون دختره مغزش رو علیه من شست و شو میداد و رابطه خواهر و برادریمون رو هم خراب میکرد. -خواهش میکنم. من واقعا شرمندهام که دختر عموم رو نشناختم و با خودم به این شرکت آوردمش! -شما تقصیری نداری، فعال با اجازه من برم. سری تکون داد و سمت اتاق پری رفتم. بهترین نرم افزار های دوستیابی خارجی داشت وسایلش رو جمع میکرد و پری هم هی سوال پیچش میکرد. -اهوم! با صدای من هردو سرشون رو بلند کردن و بهم نگاه کردن. آنیتا با نفرت نگاهش رو چرخوند و مشغول جمع کردن ادامه وسایلش شد. پری جلو اومد و گفت: -نرم افزار های دوستیابی خارجی تو بگو چی شده؟ چرا اپ دوستیابی خارجی داره میره؟!
همه چی رو بهت میگم عزیزم؛ ولی اولش یه خبر خوب برات دارم. -چه خبری؟! -بهت گفتم امیدت به باشه، برنامه دوست یابی در المان دیگه همه چی رو برات حل کرد! -یعنی چی؟!
بهترین نرم افزار های دوستیابی خارجی دوخت
یعنی داداشم االن فقط مال توئه! پری از تعجب دهنش باز موند و نگاهش رو به بهترین نرم افزار های دوستیابی خارجی دوخت. -ولی چهطور ممکنه؟ داداش تو عاشق نرم افزار های دوستیابی خارجی بود که! -بود عزیزم، دیگه تموم شد! آنیتا: مطمئن باش پشیمونت میکنم ترالن، از کاری که امروز کردی نمیگذرم! -زودتر وسایلت رو جمع کن تا پرتت نکردم بیرون! آنیتا: خواهیم دید. کیفش رو برداشت و از اتاق بیرون رفت، در رو هم محکم کوبید. -ترالن بگو چی شده؟ هالک شدم! -بیا بشین تا همه چی رو بهت بگم. با هم روی مبل نشستیم و من مشغول تعریف ماجرا برای پری شدم.
اپ دوستیابی خارجی از عمارت فرهمند خارج شد
اپ دوستیابی خارجی از عمارت فرهمند خارج شد و بهترین نرم افزار های دوستیابی خارجی سمت اتاق خویش رفت تا اطالعاتش را در جایی مخفی کند. وقتی مدارک را میخواست داخل کمد پشت دیوار بذارد، به فکر فرو رفت و بهتر دانست تا آنها را با دستگاه مخصوصش بسنجد و به اصلی و تقلبی بودن آنها پی ببرد. کشو را باز کرده و یک دستگاه کوچک مربعی شکل از آن بیرون آورد. کسی از وجود این دستگاه خبر نداشت و آن را دوستش از کانادا برایش آورده بود. فلش را کناری گذاشت و اسناد مهم را روی میز مرتب چید. دستگاه را روشن کرد و روی ورقهها گرفت. روی هر صفحهای که میگرفت عالمت قرمز اخطار نشان از اصلی نبودن مدارک میداد. عصبانی شد و به شدت لیوان روی میز را به دیوار کوبید. -لعنتی! باید میفهمیدم این پسر نقشه داره و میخواسته علیه من مدرک داشته باشه. حسابت رو میرسم اپ دوستیابی خارجی! سریع افراد مخصوصش را به اتاق فراخواند و دستور تعقیب آرشام را صادر کرد. -هرجا رفت دنبالش میرید؛ شب و روز جلوی خونهاش کشیک میکشین! باید سر از کار این پسر دربیارین. اگه برنامه دوست یابی در المان خوبی برام نیارین باید با زندگیتون خداحافظی کنین! افراد چشمی گفته و از اتاق خارج شدند و اما آشوب درون فرهمند ذرهای آرام نگرفت.