لبم و گاز گرفتمو گفتم: خدا نکنه...مراحمین شما، نه مامان من خوبم مامان تیام: نرم افزارهای دوست یابی ایرانی عزیزم، پس به تیام سلام برسون خدافظ. چشم شمام به نرم افزار دوست یابی ایرانی و صیام سلام برسونین...خدافظ. تلفنو گذاشتم و رفتم دوباره غذامو چک کردم و وسایله سالادو بیرون آوردم از یخچالو مشغوله درست کردنش شدم. خیلی نگذشته بود که صدای قدمای آهسته ای و شنیدم...هم از بوی عطرش و هم از آهسته اومدنش تابلو بود که تیامه...اما بدبجنسی کردمو برنگشتم و گفتم بذارم بچه با خیاله خودش که منو غافلگیر میکنه بمونه!!!
بالاخره نزدیکم شد و چسبید بغلم کرد، هیچ حرکتی نکردمو بعد چند ثانیه سرمو چرخوندم سمتش و گفتم: جناب ، من یه !!! صدای قدماتو هر چند آرومم حس میکنم. نرم افزار دوست یابی ایرانی: اه رکب خوردم خندیدمو هیچی نگفتم و به کارم ادامه دادم
بهترین نرم افزار دوست یابی ایرانی ازم جدا شد
بهترین نرم افزار دوست یابی ایرانی ازم جدا شد و یه صندلی کشید و نشست روش؟ ازاداره چه خبر؟. نرم افزارهای دوست یابی ایرانی: اوووه نگو، اول از همه که با سیل تبریکا مواجه شدم، دوم با سلامایی که خدمتت باید میرسوندم، سومم مراسم ارتقا درجه شد هفته آینده! عه؟چه خوب نرم افزار دوست یابی ایرانی ios: هوم...تو چه خبر؟چیکارا کردی؟
نرم افزار دوست دختر یابی ایرانی: سلامت باشع
منم غذا درست کردم دیگه، راستی مامانتم زنگ زد...سلام رسوند نرم افزار دوست دختر یابی ایرانی: سلامت باشع، حتما کلی بازپرسی کرد واسه دیشب نه؟ اینو گفتو بعد خندید...منم متقابلا خندیدمو گفتم: نخیر...بی حیا....منحرف...اه اه...لوس...مسخره! نرم افزار دوست یابی ایران: دمت گرم، تو کمترین زمان٤، تا فوش؛خیلیه هاااا اول خندیدم ولی بعد بهش چشم غره رفتم و اونم اومد لپمو بوسید و رفت بیرون.
لباساشو عوض کرد و بعدش مشغول خوردن ناهار شدیم...بعد ناهار ظرفارو با هم شستیمو رفتیم تو اتاق. هر دو خسته بودیمو رفتیم رو تخت...نرم افزارهای دوست یابی ایرانی اومد جلو و موهامو زد کنار و لبمو بوسید...دستامو دور گردنش حلقه کردم و نرم افزار دوست یابی ایرانی کمرمو گرفت و به بازوش اشاره کرد. خودمو کشیدم جلو و سرمو رو بازوی عضله ای و ورزشکاریش گذاشتمو چشامو بستمو خوابیدم...!!! چشامو که باز کردم، اتاق کاملا تاریک بود...نرم افزار دوست یابی ایرانی ios هنوز خواب بود. آروم از جام پاشدم و از تخت اومدم پایین و از اتاق خارج شدم...برقارو روشن کردم و قهوه دم کردم، رفتم تی ویو روشن کردم که نرم افزار دوست یابی در ایران از اتاق اومد بیرون.بهترین نرم افزار دوست یابی ایرانی
سلام نرم افزار دوست یابی ایران خوب خوابیدین سه ساعت رو بازو بنده؟ خندیدمو گفتم: بعله، خیلی خوب بود! تیام: مشخصه! رفت دستو صورتشو شست و اومد و منم تا اون موقع دو فنجون قهوه ریختم و منتظرش شدم.اومد و نشست کنارمو قهوشو دستش گرفتو مشغول خوردن شد... تیام؟ نرم افزار دوست یابی ایرانی ios: جونم بریم بیرون؟
تیام: کجا مثلا؟ نرم افزارهای دوست یابی ایرانی: پاشو بپوش بریمپارک، گردش با این حرفش مثه بچه کوچولو ها ذوق کردم و از جام پاشدمو پریدم تو اتاق...یه لی سورمه ای و مانتو مشکی و شال سورمه ای پوشیدم و یکمم آرایش کردم و رفتم بیرون! نرم افزار دوست دختر یابی ایرانی با تعجب داشت نگام میکرد... چیشده؟ نرم افزار دوست یابی ایرانی: چقد زود حاضر شدی... -دیگه دیگه، پاشو نرم افزار دوست یابی ایران اخرین جرعه قهورو خورد و پاشد و رفت تو اتاق. بعد ۵ دقیقه اومد بیرون...باهام ست کرده بود ولی برعکس من پوشیده بود...تی شرت سورمه ایو شلوار مشکی. کلا مشکیو دوست داشتو خیلیم بهش میومد...نرم افزار دوست یابی ایرانی ios زودتر رفت تا ماشینو از پارک دربیاره و روشن کنه، منم مثله کدبانوها، آب و برقو گازو چک کردمو از خونه رفتم بیرون. نرم افزار دوست یابی در ایران تو ماشین منتظر نشسته بود، دره ماشینو باز کردم و سوار شدمو اونم گاز داد و حرکت کرد. تو راه چشمم به یه پارک بزرگ افتاد.