چشم از اندامش گرفتم و به چهره اش نگاه کردم. چشمهایش میخندید و لبخند محوی روی لبش نشسته بود. نرم افزار دوستيابي جذابی داشت و این جذابیت را مدیون ابروهای پرپشت و مشکی رنگ و چشمهای درشتش بود. - قبل از هر چیزی از همه عزیزانی که لطف کردن و قدم روی چشم ما گذاشتن تشکر میکنم. مدام در حال چرخیدن به این سمت و آن سمت بود. -نرم افزار دوستیابی ایرانی شدیم تا یه شب دیگه از این زندگی تکراری رو در کنار هم بگذرونیم و بلکه بتونیم توش یکم تنوع ایجاد کنیم. همه با لبخند سری به تایید حرفش تکان دادند.
اما یه دلیل دیگه هم داره...همون دلیل خاصه هه! زندگی از تک تک قسمت های صورتش، از صدایش، حتی از نوع ایستادنش می بارید. خوش به نرم افزار دوستيابي کاش من هم میتوانستم پر باشم از زندگی، از لبخند، از شادی...!
نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک پسری داریم
جریان از این قراره که ما امشب یه نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک پسری داریم که بعد از مدت ها به جمعمون برگشته. به پشت سرش نگاه کرد و به همون سمت چرخید. -نرم افزار دوستیابی رایگان پسری که نرم افزار دوستیابی ایرانی خیلی دلمون براش تنگ شده بود و حاال بعد از سه سال دوباره به جمعمون برگشته! نگاهم به سمتی که چشم های پسرکی که در ذهن من زندگی نام داشت، خیره شده بود چرخید. مردی قد بلند و تقریبا درشت هیکل که شکمش به خاطر طرز ایستادنش بیرون زده بود، به چشمم خورد. به قیافه اش میخورد حدودا 35 ساله باشد. لبخند محوی روی لبهایش نشسته بود اما نگاهش، نگاهش برایم خیلی آشنا بود.
نگاه بی حس و نرم افزار دوستيابي که انگار تالش زیادی برای مخفی کردن غمش میکرد اما برای من، هیچ چیزی مشهود تر از آن غم نبود. -این شازده پسر ما امشب قراره همه رو سورپرایز و شگفت زده کنه! مگه نه ارسالن؟ چشمکی به مردی که اسمش نرم افزار دوستیابی ایرانی بود زد و این بار با من چشم تو چشم شد. نمیدانم بی اراده بود یا نه، برای من به نشانه احترام یا آشنایی یا هر چیزی که من نمیدانم چه بود سرش را تکان داد و برای چند ثانیه ارتباط چشمیمان ادامه داشت و سپس نرم افزار دوستیابی رایگان به اطراف نگاه کرد و حرفهایش را ادامه داد.
امشب یه شبه خیلی خاصه و نرم افزار دوستیابی خارجی میدونید که با برگشتن ارسالن به جمعمون چه چیزهایی انتظارمونو میکشه به همین خاطر ما پیشاپیش این اتفاقات خوب رو جشن میگیریم. همگی خوش بگذرونید. صدای موسیقی که به یکباره در فضا پخش شد برای لحظه ای من را از جایم نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک و باعث شد دستم را ناخودآگاه روی قلبم بگذارم. -خوبی گیسو؟چی شد؟
نرم افزار دوستیابی کره ای هم خندید و سرش را تکان داد
خنده ام گرفت. -هیچی..یه لحظه ترسیدم فقط. نرم افزار دوستیابی کره ای هم خندید و سرش را تکان داد. دستم را از دستش بیرون کشیدم و به سمت نوشیدنی ها رفتم. نرم افزار دوستيابي نوشیدنی های الکل دار نبودم به همین خاطر همیشه لیموناد را ترجیح میدادم. و "نرم افزار دوستیابی رایگان" چقدر از این بابت من را تحسین میکرد.
آه، دوباره این افکار. شاید آن قدر که باید زمان نداشتم برای فراموش کردن. شاید هنوز خیلی زود بود. شاید. نمیدانم، شاید هم من خیلی ضعیف تر از آنی بودم که بتوانم عطر زندگیم را فراموش کنم. اما؛ نه! نرم افزار دوستیابی افراد نزدیک بود تمام این ضد و نقیض بودنم. همین چند دقیقه پیش بود که قول داده بودم دیگر احمق نباشم و همه چیز را تغییر بدهم. پس ضعیف بودن بس بود دیگر! نرم افزار دوستیابی کره ای پشت پیشخوان لیوانم را تا نصفه پر کرد. تشکری کردم و به سمت صندلی ای که همان نزدیکی بود رفتم. پایم را روی پایم انداختم و جرعه جرعه نوشیدنی ام را نرم افزار دوستیابی رایگان کردم. نگاهم به آدم هایی بود که غرق در خوشی و لذت فارغ از دنیای اطراف، خودشان را به دست موسیقی و رقص سپرده بودند. صدای جیغ و سوت و هورا هایشان نرم افزار دوستیابی خارجی با موسیقی بلند ناخودآگاه انرژی را به وجود آدم تزریق میکرد.