از روی مبل بلند شدم و یه لیوان ویلا کردان اجاره دیوار برای خودم ریخت و سعی کردم از این فکرهای بیخود بیام بیرون. اما باز نمیدونم چرا از این که خبری از اومدن ویلا کردان
نشد، دلخور شدم، یه کمی هم به برخورد! . .... ویلا کردان اجاره مخواست با اومدن یا نیومدنش به خودم ثابت کنم که براش اهمیتی دارم. ......) پسره بیشعور، با نیومدنت شخصیت خودت رو نشون دادی (خانوم رادمنش انگار فکر من رو خونده باشه روبه مادرم گفت: خانوم صداقت، ویلا کردان
نتونست بیاد معذرت خواهی کرد. ..راستش مادر شوهرم حال ندار بود، ویلا کردان جاجیگا که خونه موند. چه بهانه ای، اگه خوب نبود شما چرا اومدین. مادرم هم که از همجا بیخبر گفت:
ویلا کردان اجاره ؟!
ویلا کردان اجاره ؟! ویلا کردان خرید رو میگم، آخه ی چند وقتیه مادر شوهرم حال نداره. ... دیگه صبر نکردم ادامه حرفش رو بشنوم دست شیوا رو کشیدم و به اتاق رفتی شیوا دانشجو رشته ادبیات بود و عاشق شعر و شاعری. رو تخت نشست و رو به شیوا که رو صندلی جلوی اینه نشسته بود گفت: راستی شیوا این رشته تو فقط به درد عاشق پیشه ها میخوره. ویلا کردان اتاقک طورفکر میکنی ؟ اره دیگه. ..فکرش رو بکن تو اگه عاشق بشی با این شعرها ویلا کردان استخر دار
یه جوری دل طرف رو بدست بیاری. چون میتونی با این شعر ها ابراز عشق کنی. اما من چی اگه یه روزی عاشق بشم با و بیل و کلنگ باید ابراز علاقه کنم. ویلا کردان خرید خط کش زدیم زیر خنده. دختر تو خیلی باحالی هر وقت تو رو میبینم کلی میخندم خب، راست میگم دیگه. این طور هم که تو فکر میکنی نیست از کجا اینقدر مطمئنی. مگه تا حالا عاشق شدی که اینطور میگی.... ویلا کردان استخر دار
هم شده باشم. با این حرفش از جا پریدم و گفت: راست میگی شیوا نه بابا شوخی کردم دروغ نگو.زود باش بگو ببین این پسر خوشبخت ویلا کردان استخر دار
؟ شوخی کردم ویلا کردان خرید مگه من با تو شوخی دارم. زود باش. .لوس نشو بگو. . شیوا که از خجالت صورتش سرخ شده بود سرش رو پایین انداخت. دیدی گفت، رنگ رخساره خبر...چی بود یادم رفته بقیش رو. همون بهتر که تو مهندسی ساختمون رو انتخاب کردی رفت جلو پاش نشست و گفت حالا بگو اون کیه؟ بی خیال شو م*س*تانه فکر کردی تا نگی کیه ول کنت نیست. ...... یه دفعه چیزی به ذهن خطور کرد چشمهام رو ریز کردم و گفت: ببین نکنه طرف ویلا کردان
ویلا کردان جاباما برداری داری
پسر خالته. ..هان ؟ سرش رو تکون داد و گفت: نه بابا ویلا کردان اجاره مثل برادرم میمونه، من و اون به هم احساس ویلا کردان جاباما برداری داری هر چند که به من ربطی نداشت اما پرسیدم: تو از کجا میدونی اون هم همین احساس رو به تو داره ؟ از انجائی که خودش برام تعریف کرده، خا له ویلا کردان اجاره دیوار یه روز من رو برا ی ویلا کردان اتاقک به اون پیشنهاد میکنه، اما ویلا کردان استخر دار
همین احسمماس رو نسبت به من میگه. میگه من رو به عنوان ویلا کردان جاباما کوچکترش میدونه نه همسر آینده اش. اخمهام رو تو هم کردم و گفت: خیلی هم دلش بخواد. ..... عجب ویلا کردان
! یه راست اومده اینها رو به تو گفته ویلا کردان جاجیگا خودمون باشه اما این پسر خالت خیلی از خود راضی و گند اخلاقه. شیوا لبخند زد