ببینم دختر، از اون نامزدت اجازه گرفتی؟ نیاد باز همسریابی شماره تلفن بازی در بیاره. پری میزنم لهت میکنما. مگه بچشم که اجازه بگیرم. تلفن سایت همسریابی چمیدونم. از اون دیوونه همه چیز بر میاد. تا خونه نیومده، بزن بریم. دلم نمیخواد زیر چنگال های تیزش گیر کنم. سریع از خونه زدیم بیرون، منتظر تاکسی بودیم که صدای ترمز ماشین نوید، درست دم خونه به گوش رسید. شیشه رو پایین کشید و گفت: سوار شید ببینم. االن تاکسی میرسه. دانلود همسریابی آغاز نو گفتم بشین. دندانم و فشار دادم و تو دلم گفتم تف به این شانس و بعد سوار ماشین شدیم. کجا تشریف میبردید؟
پری عینکش و باال زد و گفت: داشتیم میرفتیم خرید، البته همسریابی شماره تلفن نمیخواست بیاد من اصرار کردم. چشم غره ای به پری رفتم و با آرنج کوبیدم به دستش. اتفاقا من خودمم دوست داشتم که همراهت بیام. قرار بود دانلود همسریابی آغاز نو من جایی نری. دفعه آخر هم باشه میری صندلی پشت میشینی. حله؟ من با تو همچین قراری نداشتم و هرجا هم دلم بخواد میشینم. همون لحظه فکری به سرم زد، اما اینکه از روی عصبانیت بود یا قلب، نمیدونم سنگینی نگاهش و از آینه جلو که به من خیره شده بود حس میکردم.
تلفن سایت همسریابی رو مطرح کنم
تلفن دفتر همسریابی در تهران باید یه کاری میکردم تا این جریان نامزدی کذب من و نوید خاتمه پیدا کنه و بتونم موضوع تلفن سایت همسریابی رو مطرح کنم. چشمام محکم فشار دادم و سعی کردم کل مسیر حواسم و به خیابون و جاده سوق بدم. روبروی مرکز خرید ایستاد و به سمت ما چرخید. لبخندی به پری زد و گفت: من عذر میخوام که امروز دانلود همسریابی آغاز نون نمیتونه همراهیت کنه و مجبوره با من برگرده خونه. از شدت عصبانیت دستام شروع به لرزش کرد، کیفم و وحشیانه به دست کشیدم و از ماشین پیاده شدم.
شیشه رو کشید پایین و گفت: بهتره با من بیای تا اینکه من پشت سرت کل مرکز خرید و راه بیوفتم. دستی به سرم کشیدم و به موهام چنگی زدم. پری سریع پیاده شد و با خدافظی خشک و سردی از من فاصله گرفت. به تلفن سایت همسریابی روی صندلی کمک همسریابی شماره تلفن نشستم و دست به سینه شدم. نوید تالفی این کارت و بدجور سرت در میارم. تو یه تلفن سایت همسریابی بچه من و تهدید میکنی؟ تو واقعا روانی. به فرمون کوبید و فریاد زد: انقد به من نگو روانی. نوید این مسخره بازیات امشب تموم میشه وقتی همه بفهمن دروغ گفتی که نامزدتم. تو نمیگی...
تلفن دفتر همسریابی در تهران نمیبینم
من بهت اجازه نمیدم. به اجازه تو نیاز ندارم. دیگه تلفن دفتر همسریابی در تهران نمیبینم این دروغ ادامه پیدا کنه. همه اینا بخاطر اون پسره عوضیه؟ بخاطر اونه که تو روی من وایستادی؟ این بار به خاطر خودمه. دانلود همسریابی آغاز نو میخواد یک بار هم خودم برای خودم تصمیم بگیرم. خیلی خب باشه لعنتی. خودم بهشون میگم، اما نه امشب. چند روز بهم وقت بده. برای اولین بار تو جنگ بین من و نوید، من برنده شده بودم و از این بابت احساس خوشحالی داشتم اما دریغ از اینکه اون به راه های بدتری برای شکست دادن من فکر میکرد.
همسریابی شماره تلفن شده بودم تو نگاهش، تو لبخندش تو چشماش که هوش از سرم پرونده بود. خب همه اینا یعنی چی تلفن دفتر همسریابی در تهران؟ من متوجه نمیشم. یعنی باید یه مدت دیگه هم صبر کنی. این چند وقته حال و وضع نوید اصال خوب نیست، اما من باز هم باهاش حرف زدم و قول داده تو اولین فرصت همدیگردو ببینید.