زن صیغه در ارومیه گفت شمیم ببین منو روزبه میخوایم خانواده هامون و راضی کنیم که عید بریم شمال. مثل چی ذوق کردم و گفتم وااااااای زنان صیغه در ارومیه راست میگی؟؟ عاشقتم با این ای کیو جلبکیت که اینقدر خوب کار میکنه.. زنان صیغه در ارومیه یه نگاه بهم انداخت و گفت دارم برات بشین بینیم باوو پرتغالم و که پوست کنده بودن و هنوز نخورده بودم و نصف کردم. یه تکیه شو برداشتم و دادم دهن زن صیغه در ارومیه. کلا خیلی از این حرکت خوشم میومد که میوه پوست کنم بزارم جلوش یا بدم بدهنش. زنان صیغه در ارومیه همیشه میگفت اگه یه روز میوه دهن شوهرت بدی خودم خفت میکنم.
جواب منم هربار این بود که بشین تا من شوهر کنم. اون شب گذشت و کلی خوش گذشت البته اینم بگم که سروش بعد از یک ساعت رفت و رز به بهانه ی اینکه حالش خوش نیست رفت تو اتاقش و دیگه بیرون نیومد. وقتی رفتیم خونه کلی ذوق داشتم واسه اینکه زن صيغه اي در اروميه رو راضی کنیم اخه سره هر دوشون خیلی شلوغه واسه همین خیلی سخت میتونیم بریم مسافرت. شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاق. لباس خوابم رو که پوشیدم دراز کشیدم گیره ی موهامو باز کردم و گذاشتم روی عسلی. چشامو بستم.
راستی با زنان صیغه در ارومیه صحبت نکردم!
واای دریا. ساحل. اتیش درست کردن. والیبال. اهنگ خوندن. رقصیدن زن صیغه در ارومیه و نیما و روزبه.... راستی با زنان صیغه در ارومیه صحبت نکردم! اخ اخ یادم رفت الان دیر وقته وگرنه میرفتم باهاش صحبت میکردم... کم کم خوابم برد. صبح با صدای زنان صیغه ای در ارومیه از خواب پاشدم. زن صيغه در اروميه؟ زن صيغه در اروميه؟ پاشو مادر لنگ ظهره زنان صیغه ای در ارومیه جون هرکی دوست داری بزار بخوابم. پتو رو کشیدم رو سرم.دوباره گفت پاشو. .پاشو ساعت 11تو هنوز خوابی؟! با شنیدن ساعت مثل فنر پاشدم رو تخت نشستم. گل بانو؟ بله؟ گفتی ساعت چنده؟ 11 وای کلاااسم.. چرا بیدار نشدم پس؟حالا چیکار کنم ؟بلند بلند حرف میزدم و دور خودم میچرخیدم. صدای زنان صیغه ای در ارومیه بلند شد که داشت میخندید. گفتم به زن صیغه ارومیه میخندی؟
زن صيغه در اروميه هنوز گیجی ها واسه زن صیغه ارومیه؟ عزیزم امروز جمعست چشامو گرد کردم و گفتم واقعااا؟؟ اره دیگه وای با خیال تخت گرفتم دراز کشیدم. پتو رو کشیدم رو خودم و با لذت چشامو بستم ولی متاسفانه هر کار کردم خوابم نبرد. البته کمم نخوابیده بودم که خوابم ببره.رفتم دوش گرفتم موهامو شونه کردم وقتی همه زن صیغه ارومیه اکی شد رفتم پایین.ساعت 12بود. سلام کردم.
شانست گرفت زن صيغه اي در اروميه نذاشت بیدارت کنم
زن صيغه اي در اروميه تو هال بودن. تا میخواستم بشینم زن صیغه در ارومیه دستمو گرفت و گفت بالاخره بیدار شدی؟! شانست گرفت زن صيغه اي در اروميه نذاشت بیدارت کنم. حالا بیا بشین کنارم رفتم نشستم و گفتم بگو چیو بگم؟ کار داری دیگه.قشنگ تابلوئه ااا جدی؟تا این حد؟ خیلیییی بیشتر از چیزی که فکرشو بکنی.خب حالا بگو زن صيغه در اروميه سره میز صبحانه که بودیم من یکم مقدمه چینی کردم واسه شمال دیگه بقیش دست تو رو میب.و.سه اا خوب کردی گفتی! حالا زن صیغه ارومیه گفتی؟