اشکام و با پشت دستم پاک کردم. نباید خشمم تبدیل به اشک میشد. _ آره من محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات یه معتاد و قاتل مفنگی بودم اما دلم میخواست خودم درست زندگی کنم واسه همینه که به خاطر تک تک اشتباهاتم و دروغام به اون عوضی بارها از عذاب وجدانم سوختم. بارها خودم و لعنت کردم. اما تو چی لعنتی؟ محسن ابراهيم زاده مرور خاطرات درد نمی گیره؟ میتونی تو چشمام نگاه کنی؟ تو اصال قلب داری؟ میفهمی این حرفا یعنی چی؟ زهر خند تلخی زدم و گفتم: معلومه که نداری، من احمق بودم که ازت بیخودی انتظار داشتم. کسی که به محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات خودشم رحم نکرده و اونو کُشته. چه طور می تونه وجدان داشته باشه؟ محسن ابراهيم زاده مرور خاطرات میتونه آدم باشه؟ چی شد؟ چرا الل شدی؟
محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات بی کلام حقیری. توام
چرا باز دستت و بلند نمیکنی بکوبی تو دهنم؟ چرا نمیگی دارم مضخرف میگم؟ چرا دهنم و مثل همیشه نمیبندی؟ میبینی؟ توام تو این محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات بی کلام حقیری. توام پر از خاری، مثل من. عقب گرد رفتم، محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات ریمیکس شیشه ای و از روی میز برداشتم و پرت کردم زمین. تکه بزرگی از شیشه های شکسته شده برداشتم و به سمتش برگشتم: دلم می خواست تو رو بُکشم نوید. محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات متن میبینم حق با توئه. من آدم ضعیفی ام، نمی تونم مثل تو و پدرم بی رحم و قاتل باشم. اما ازت ممنونم، تو من و به جایی رسوندی که دیگه از مرگ نترسم. شیشه و روی محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات بی کلام گردنم گذاشتم و چشمام و بستم. صدای التماس های محسن ابراهيم زاده مرور خاطرات و جیغ پری مثل پتک تو سرم می چرخید.
گذاشت روی محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات ترکی گردنش
مچ دستم و گرفت و تو یک لحظه دستم و گذاشت روی محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات ترکی گردنش.
منو بزن، تمومش کن این زندگی حقارت بارو. نه داد میزد، محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات عصبی شده بود. فقط به چشمای پر از خشمم نگاه می کرد. نمی تونستم، من نمی تونستم شیشه رو روی رگ اون بکشم. توانش و نداشتم، من تو این دنیا به تنها کسی که زورم می رسید، خودم بودم. شیشه رو از دستم انداختم و تو چشماش نگاه کردم. محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات متن ازت متنفرم نوید، نمیبخشمت... محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات ریمیکس کردن تو خیابون با هزار جور گرگ وحشی می ارزه به زندگی کردن با نامردی مثل تو. چند قدمی به عقب رفتم، پاهام جون نداشت. چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی از اون شب یادم نمیاد. چشمام و که باز کردم، رو تخت بیمارستان بودم و پری باال سرم بود.
خواستم از جا بلند شم که اجازه نداد و سرم و به بالشت برگردوند. _ چی شده ؟ _ نگران نباش عزیزم. فشارت افتاده بود میز صبحونه رو آماده کردم و منتظر بچه ها موندم. محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات ریمیکس دست به شکم، وارد محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات متن شد و ناخنکی به کرم کاکائو سر میز زد. با خنده گفتم: دختر دیوونه. همچین دست به شکم راه میری که انگار جوجه ت، فردا پس فردا به دنیا میاد. هنوز ۷ ماه دیگه وقت داری.
_ محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات آخه خیلی حس خوبیه. امیر و اشکان هم وارد شدن و پشت میز نشستن. محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات ترکی لقمه ای گرفت و گفت: حاال دختره یا پسر؟ امیر: هنوز مشخص نیست. یک ماه دیگه مشخص میشه. ذوق زده شدم و گفتم: خوشحالم که تو این خونه قراره صدای ونگ ونگ بچه بلند شه. همه گی خندیدیم، کمی از چای خوردم و گفتم: _ خب حاال اسمش و چی میذارید؟ اهنگ محسن ابراهیم زاده مرور خاطرات ریمیکس: اگه دختر باشه که پریناز خانم، اگه هم پسر بود... مکث کردو زیر چشمی به امیر نگاه کرد. خب امیر دوست داره