ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
38 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل رویا
رویا
39 ساله از شیراز
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل مهدی
مهدی
50 ساله از تهران
تصویر پروفایل جواد
جواد
39 ساله از مشهد
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
45 ساله از گرگان
تصویر پروفایل محمد
محمد
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل رها
رها
41 ساله از تهران
تصویر پروفایل آرمین
آرمین
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
35 ساله از کرج
تصویر پروفایل سکینه
سکینه
29 ساله از خاش

لینک کانال شوهر یابی

کانال همسریابی و دوستیابی در آن جشن، چشمش خواهر اشتباهی را گرفته بود. این آدم بیشتر به تیپ مورد عالقه کانال شوهر یابی با عکس تلگرام میخورد

لینک کانال شوهر یابی - شوهر یابی


تصویر لینک کانال شوهر یابی

چشمکی که زد شوک دیگری بهم وارد کرد. کانال همسریابی و دوستیابی نسبت به رفتارهایی که نشان می داد ذهنم حساس شده بود. هرچه بیشترپیش می رفت بیشتر گیج میشدم. و افکارم درهم تر! دختر آفتاب کانال شوهر یابی ندیده ای نبودم اما آدمی مثل اهورا نیک سرشتی که مقابلم نشسته بود و از قضا دوست برادرم بود، به مسیرم نخورده بود. لبهایم را کمی تر کردم و سعی کردم کلمات را در ذهنم کنار هم بچینم. کمی خودم را جلوتر کشیدم و به خودم جرات دادم، با تک سرفه کوتاهی پرسیدم: -نظر من رو جلب کانال همسریابی با شماره تلفن که چی بشه؟ -میخوام باهاتون آشنا بشم. یک تای ابرویم باال پرید. خودم را عقب کشیدم و دستم به سمت کیفم رفت. اینجا نشستن و شنیدن حرفهایش کار من نبود.

کانال همسریابی با عکس تلگرام پایش را از گلیمش فراتر میگذاشت

اگر او حرمت دوستی اش با آتیال را نگاه نمیداشت من برای برادرم احترام قائل بودم. کانال شوهر یابی آدم دوست برادرم بود، اما کانال همسریابی با عکس تلگرام پایش را از گلیمش فراتر میگذاشت. من آدم این رابطه ها نبودم، آدمش را اشتباه گرفته بود. در کانال همسریابی و دوستیابی در آن جشن، چشمش خواهر اشتباهی را گرفته بود. این آدم بیشتر به تیپ مورد عالقه کانال شوهر یابی با عکس تلگرام میخورد تا من! من اهل عشق و عاشقی و دوستت دارم و میمیرم برایت نبودم. ترجیح من برای شروع یک رابطه، به روش کانال همسریابی با شماره تلفن سنتی بود و اینطور که معلوم بود به هیچ عنوان با معیار های آدم رو به رویم سنخیت نداشت.کیفم را در  گرفتم و کیسه پالستیکی حاوی کتابهایم را هم برداشتم. بلند شدنم باعث شد او هم همراه با من از جایش بلند شود. انگار انتظار این کار را داشت چون اصال متعجب نشد. دستش را داخل جیبش کرد و اسکناس های هزینه قهوه را روی میز گذاشت و به من اشاره ای کرد. -بفرمایین...اگر اجازه بفرمایین تا جایی برسونمتون و خودم رو توضیح بدم.

نگاهم به اسکناس های روی میز بود. میدانستم خیلی کار زشتی است که وقتی مردی در کنار یک زن باشد زن دستش را در جیبش بکند، اما آن فقط مختص رابطه های خاص بود. بین من و این آدم هیچ رابطه ای نبود که من بخواهم به او در این مورد احترام بگذارم. دستم را داخل کیفم کردم و مقداری پول بیرون آوردم و روی میز گذاشتم. اسکناس هایی که کانال شوهر یابی روی میز گذاشته بود نصفش را برداشتم و به سمتش گرفتم. نگاهش ناراحت و عصبی شد و میان ابروهایش اخم غلیظی نشست. خواستم چیزی بگویم که پیش قدم شد: -حتی اگر از کانال همسریابی و دوستیابی خوشتون هم نیاد کانال همسریابی با شماره تلفن بردبار...یادتون باشه وقتی یک مرد کنارتون هست هیچ وقت نباید دست توی کیفتون بکنین.

به شخصیت اون مرد توهین نکنین...کارتون رو ندید میگیرم. بیرون منتظرتونم! بی آنکه منتظر من بایستد با همان اخم غلیظش از کنارم گذشت. اسکناس ها میان دستم مانده بودند و بالتکلیف پشت میز ایستاده بودم. نگاهم به دستم که همانطور خشک شده بود افتاد. کانال شوهر یابی را مشت کردم و اسکناس ها میان دستم مچاله شدند. لحن دستوری اش که گفته بود "بیرون منتظرتونم" به مزاجم خوش نیامده بود بنابراین از سر لج هم که شده اسکناس هایش را همانطور در دستم فشار دادم و از کافه خارج شدم. دفعه پیش هم گفته بودم دلیلی برای اینکه من را برساند نمی بینم.

کانال همسریابی با عکس تلگرام که اجازه داده ام

امروز هم درست مثل همان روز! فکر میکرد کانال همسریابی با عکس تلگرام که اجازه داده ام مقابلم کانال همسریابی با شماره تلفن و قهوه ای نوش جان کند خبری است! ماشینش را درست مقابل کافه پارک کرده بود. وقتی میگفت تعقیبتان کردم هیچ متوجه نشده بودم که این کار را با ماشینش انجام داده است! باید به حواسم یک آفرین می گفتم. پشت فرمان نشسته بود و درحالی که یک دستش را به فرمان گرفته و دست دیگرش از کانال شوهر یابی به پنجره تکیه داده و مچ دستش را به زیر چانه اش زده بود، نگاهم میکرد. با همان چشم های مشکیِ خیره اش! با اخم هایی که میدانستم عمیق است و و کانال همسریابی و دوستیابی را بدجور در هم کشیده، به سمتش رفتم

مطالب مشابه