که یاد انگشتم افتادم و سریع نگاهی کانال دوستیابی تلگرام انداختم با جیغ گفتم: بردیا زد رو ترمز و با ترس گفت: چیشده؟ صدای بوق یه ماشین از پشت سرمون بلند شد که سریع ماشینو کشید کنارو بغل خیابون پارک کرد با حرص مشتی به بازوش زدم و گفتم: ببین چه بالیی سر انگشتم اوردی!!! نفسشو فوت کرد و کانال دوستیابی تلگرام اصفهان گرفت زیر لب غر زد_زن که نباید جیغ جیغو باشه اینم شانسه من دارم؟
تکون میخوره جیغ میزنه فکر کردم چیشده نگاهی به دستم کرد و بوسه ای رو انگشت کبود شدم زد بااخم گفتم: شوهر که نباید انقد وحشی باشه همین اول کاری دستمو گاز میگیره پس از فردا سر زندگی باید کانال دوستیابی تلگرام شیراز کتک خوردنم داشته کانال دوستیابی تلگرام نگاهی بهم انداختیم و باهم زدیم زیر خنده گفت: کانال دوستیابی تلگرام قوچان تالفی نکنی روزت نمیگذره نه؟ ابروهامو انداختم باال و گفتم: نچ اروم گفت: هستی؟
دستامو انداختم دور گردنش و کانال دوستیابی تلگرام اصفهان گفتم: جانم؟ زمزمه کرد: کانال دوستیابی تلگرام تبریز مال خودم شدی کانالهای دوستیابی تلگرام نمیخوای حرف بزنی؟ سرشو اورد باالو تو چشام کانال دوستیابی تلگرام شیراز کرد امروز طبق قرار دیروزمون اومدم کافی شاپ الله و تقریبا ۱۰مینه کلش تو قهوه شه داره همش میزنه که البته اگه سنگم توش بود تااالن اب شده بود با کالفگی گفتم: داداش بمن گفتی بیام اینجا قهوه هم زدنتو نگاه کنم؟. نفس عمیقی کشید و بالخره شروع کرد "هردفعه منو ارتان میرفتیم خونه کانال دوستیابی تلگرام شیراز علی بهار یا تو اتاقش بود یا اصن خونه نبود بیشتر کانال دوستیابی تلگرام با آتوسا خانوم خواهر ارتان میرفتن بیرون اخه رابطشون خیلی باهم خوب بود و هنوزم همونجوریه بگذریم...
خودت که میدونی بهار فقط تو جمع خانوادگیش یا باکسایی که صمیمیه شیطنت میکنه وگرن خیلی دختر خجالتیه و به راحتیم با کسی ارتباط برقرار نمیکنه.. .کانال دوستیابی تلگرام تبریز روز خیلی خوب یادمه" لبخندی نشست کنج لبش و ادامع داد"همین که در حیاطشونو باز کردم دیدم پشت در وایساده و کانال دوستیابی تلگرام اصفهان بره بیرون معموال وقتی سه تا خانواده کنارهم جمع میشدیم بهار خیلی کم میومد به همین دلیل خیلی وقت بود ندیده بودمش برای اولین بار باهم چشم تو چشم شدیم سبزیه چشاش از بردیا کمرنگ تر بود
کانال دوستیابی تلگرام قوچان با صدایی که به شدت میلرزید
کانال دوستیابی تلگرام قوچان با صدایی که به شدت میلرزید گفت: س... سالم بالبخند گفتم: سالم کانال دوستیابی تلگرام شیراز خوبید؟چه عجب ما شمارو دیدیم لبخند محجوبانه ای زد
که دلم لرزید و گفت: شرمنده چند وقتی میشه درگیر درسام میدونید که امسال کنکور دارم من_بله میدونم کانال دوستیابی تلگرام موفق باشید زیر لب تشکر کرد و خواست بره که گفتم: میخواید برسونمتون؟
کانال دوست یابی تلگرام ربات انداخت پایین
کانال دوست یابی تلگرام ربات انداخت پایین و گفت: ممنون راهم نزدیکه خودم میرم بعد از این حرف مثل برق و باد از کنارم رد شدو من موندم و یه تپش قلب...یه حس جدید....حسی که نفهمیدم چجوری تو دلم به وجود اومده....از کانال دوستیابی تلگرام تبریز روز به بعد به بهونه هتی مختلف میرفتم خونشون و بیشتر اوقات هرچند کوتاه اما میدیدمش! نمیدونم چیشد هستی ولی عاشقش شدم... عاشق خانوم بودنش...کانال دوستیابی تلگرام اصفهان خجالتی بودنش و شیطنتای زیر زیرکیش....کانال دوست یابی تلگرام ربات دلم نشسته بود....برخالف بقیه دخترا نخواست خودشو بهم نزدیک کنه...کانالهای دوستیابی تلگرام این چیزا اونو واسم خاص کرده بود... یک سالی میشه بخاطرش صبر کردم میخواستم وارد دانشگاه بشه..