سایت تلگرام طهوران لبخند زدم و سر تکون دادم او بعد از اینکه برگه های رو جلوی رویم قرار داد و کمی در رابطه با آنها توضیح داد گفت: -میتونم یه سوال شخصی از شما بپرسم؟ البته اگر دوست نداشتید بنده هیچ اصراری برای پاسخگویی ندارم. با احترام لبخند زدم و گفتم: -خواهش می کنم. بفرمایید. -تلگرام طهوران ازدواج موقت با خانواده تلگرام طهوران مشکلی داشتید؟ با حسرت سر به زیر انداختم و گفتم: -چطور مگه؟ -از روی مبل بلند شد و به سمت پنجره کوچکی کخ کنار میز کارش بود رفت. صدای کفش های جیرش روی گرانیت ها بر اعصاب خرا من ضربه وارد می کرد. به سمتم چرخید و در حالی که دستهایش رو بغل کرده بود گفت: -من و ارغوان سالیان سال هست که با هم کار می کنیم.
تلگرام طهوران ازدواج موقت من باشه
درواقع tahooran بیشتر از اینکه تلگرام طهوران ازدواج موقت من باشه یکی از دوستان نزدیک منه. اما در طول مدت رابطه ام با خانواده اش هیچ زمانی شما رو همراه سروش خان زیارت نکردم. بارها ایشون رو دیدم که به تنهایی به مالقات خانواده اش اومده اما هیچ زمانی نه تلگرام طهوران و نه خانواده اش از شما صحبتی نکردند. اما... اما این اواخر سایت تلگرام طهوران همه صحبتش در رابطه با شما بود. tahooran دائماً می گفت که دِینی به شما داره و از شما طلب بخشش و حاللیت داره. راستیش من هیچ زمانی تلگرام طهوران ازدواج موقت رو اینطور با روحیه خراب ندیده بودم. اون حتی بعد از امضای طالق نامه غیابی همسرش هم اینقدر روحیه اش خراب نبود. سرم رو بلند کردم و به روبرو خیره شدم و گفتم: -اونها با ازدواج ما مخالف بودند. ما بر خالف میل باطنی خانواده سروش با هم ازدواج کردیم. اما این ازدواج توسط آقای ارغوان و البته حماقت های من به جدایی ختم شد.
سایت تلگرام طهوران بیشتر از هر کسی ضربه خوردیم
این بین من و سایت تلگرام طهوران بیشتر از هر کسی ضربه خوردیم. اقای ارغوان میخواست بعد از جدایی من از سروش او رو به عقد کسی که مطابق میل خودش بود در بیاره اما tahooran. .. مکث کردم و سر به زیر انداختم و نفس عمیقی کشیدم. بعد از اینکه آرامشم رو به دست اوردم برگه ها رو امضا کردم و بدون اینکه دست به قهوه ام بزنم بلند شدم و با خداحافظی از انجا خارج شدم. وقتی داخل ماشین تلگرام طهوران نشستم سرم رو روی فرمون ماشین گذاشتم و به گریه افتادم. دلم گرفته بود و از همه بیشتر می ترسیدم. از اینکه می خواستم به خونه باغ برم می ترسیدم. با اینکه می دونستم سایت تلگرام طهوران کسی که از اون وحشت داشته باشم انتظارم رو نمیکشه اما چیزی در سینه ام بی تابی می کرد.
آخر سر بر تشویشم غلبه کردم و با سرعت به سمت خونه باغ حرکت کردم. زمانی که با کلیدی که از تلگرام طهوران ازدواج موقت گرفته بودم در رو باز کردم.هوای باغ که خنکای خاصی داشت به صورتم دوید. باغی که پذیرای رسیدن پاییز بود حاال اغوشش رو به روی پاییزی باز کرده بود که روزی به عنوان دختر مستخدم در آن زندگی می کرد. اما تلگرام طهوران؟ حاال به عنوان صاحب خانه قدم به باغ می کذاشتم. پاهایم رو با نرمش خاصی روی زمین می گذاشتم و با نگاهم هر چیزی رو که در اطرافم می دیدم می بلعیدم. دستم رو به روی درختهایی که در اطرافم بود می کشیدم و آه می کشیدم. اشک یاور همیشه tahooran مسیر گونه هایم رو طی می کرد و من با آغوشی باز پذیرای مهربانی اش می شدم. اون تنها چیزی بود که همیشه و همه حال درکم می کرد. وقتی نزدیک الونکی که قبالً در ان زندگی می کردیم شدم قدم هایم از حرکت ایستاد. دستهام رو جلوی صورتم گذاشتم