باز گفت _دستاتونو چی؟ ربات دوستیابی بر اساس شهر دستامو تکون دادم کانال تلگرام دوستیابی پاهامم تکون دادم به کمک یه نفر به سختی نشستم رو تخت بدنم بدجوری خشک شده بودلبمو با زبونم تر کردم و با بدبختی گفتم: اقای دکتر؟ فک نکنم شنیده باشه خودمم بزور شنیدم حاال چه برسه به اون بدبخت اینبار بلند تر گفتم: اقای دکتر؟ ربات دوستیابی تلگرام ناشناس رایگان _بله؟ من_چرا نمیبینم؟
سرمو اورد پایینو چونمو گذاشت رو یه چیز صاف و گفت: ربات دوستیابی بر اساس شهر چشاتونو باز کنید االن نمیتونم جواب قطعی بهتون بدم باید صبر کنید تا معاینه تون کنم. یه ربع بعد کانال تلگرام دوستیابی با صدای ارومی گفت: سرتو بلند کن سرمو بلند کردم و گفتم: چیشد اقای دکتر؟
سورس ربات چت ناشناس؟چرا حرف نمیزنین
صدای نفس عمیقشو شنیدم اما حرفی نزد باکالفگی گفتم: سورس ربات چت ناشناس؟چرا حرف نمیزنین؟ دکتره_ببین پسرم باید یه موضوعیو بهت بگم ولی قبلش میخوام بدونم یادت میاد چه اتفاقی برات افتاده؟ هف من_نه یادم نمیاد دکتره_شما ۳ماهه پیش یه تصادف شدید کردی و از اون موقع تا دیشب تو کما بودی چیزی یادت میاد؟ رفتم تو فکر...اون روز..من...سورس ربات چت ناشناس....اتوبان....حرفاش....دعوامون....رفتنم وسط خیابون...
چرخیدنم سمتش....فریاد سامیار....برخورد ماشین.. ..پرت شدنم تو هوا و بعدش ربات دوستیابی تلگرام ناشناس رایگان سیاهی. اروم گفتم: یادم اومد صدای فوت کردن نفسشو شنیدم و بعدش ربات دوستیابی بر اساس شهر خودشو_خوبه! تو اون تصادف مهره کمرت اسیب بدی دید که عملت کردیم دستا و پاهاتم شکست که گچ گرفتیم و بعد از اه بازش کردیم االن فقط یه مشکلی هست اب دهنمو قورت دادم من_چه...چه مشکلی؟
دکتره_اگه زود نرسونده بودنت بیمارستان احتمال داشت اصال بهوش نیای اما...بگذریم...ضربه بدی به دستگاه عصبی بیناییت وارد شده و متاسفانه چند وقت....چند وقت نمیتونی ببینی ممکنه...ممکنه این وضع هیچ وقت بهبود پیدا نکنه! دستو پام شل شد....این یعنی ته یدبختی!!!! _هستی_بردیاجان بزار کمکت کنم دراز بکش رو تخت عزیزم بعد از این حرف بازومو گرفت تا ببرتم سمت تخت که دستمو سریع از دستش کشیدم بیرون و گفتم: برو بیرون صداش پر بغض بلند کانال تلگرام دوستیابی داد زدم_بهت میگم برو بیرون هستی زود باش صدای نفس عمیقشو شنیدم و بعد از اون صدای کوبیده شدن در یه هفته ای میشه اومدم خونه...سورس ربات چت ناشناس این یه هفته هرچی فامیل داشتیم اومده عیادت البته من از در اتاق بیرون نرفتم و نزاشتم کسی بجز هستی بیاد تو اتاق... هستیم بیشتر از پنج مین نمیزاشتم تو این اتاق بمونه....
ربات دوستیابی تلگرام ناشناس رایگان گوش نمیدادم
نمیخواستم بادیدنم عذاب بکشه! ربات دوستیابی بر اساس شهر به التماسای مامان و ربات دوستیابی تلگرام ناشناس رایگان گوش نمیدادم که میخواستن بیان تو اتاق دلم خواست هیچ کس منو با این وضع ببینه حالم از این زندگی بهم میخورد....زندگی ای که توش نتونم عشقمو ببینم به چه دردی می خورد؟اصن ای کاش میمردم...ای کاش سورس ربات چت ناشناس منو دیر میرسوند بیمارستان تا نفسم قطع میشد...حداقل اونجوری انقد عذاب نمیکشیدیم.... عصامو تو دستم تکون دادم و چرخیدم اروم اروم با کمک عصا رفتم به سمت جلو و وقتی عصا به یه جسم سخت خورد فهمیدم رسیدم کنار تخت و اروم خم شدم دراز کشیدم روش...دلم این زندگیو نمیخواد!!! با کانال تلگرام دوستیابی مردی باالسرم هوشیار شدم_ربات دوستیابی تلگرام ناشناس رایگان بیدارین؟باید معاینتون کنم نفسمو فوت کردم و نشستم رو تخت...مرده یاهمون دکتره که هرروز میاد اینجا وضعیتمو چک میکنه گفت: سالم اقا مهندس خوشتیپ خوبی؟