ساعت مخصوصم رو بستم و کتم رو برداشتم. سایت همسریابی با شماره خونه خارج شدم و ماشین رو روشن کردم. جلوی قصر فرهمند ماشین رو پارک کردم و بدون معتبر ترین سایت صیغه یابی داخل خونه رفتم. دیگه بعد اون همه رفت و آمد بهم عادت کرده بودند. از خدمتکار مخصوص سراغ فرهمند رو گرفتم که گفت توی اتاق کارشه. سمت اتاق به راه افتادم. بین راه ویدا رو دیدم که مشغول زدن پیانو بود و تا من رو دید از جاش بلند شد و زود اومد بغلم کرد. -چهطوری عزیزم؟ -با وجود تو سایت رسمی صیغه ایرانیان! میری پیش بابا؟
سایت ازدواج موقت رایگان. ازم جدا شد
آره. بعد میام با هم حرف بزنیم. -باشه سایت ازدواج موقت رایگان. ازم جدا شد و سمت اتاقش رفت. جلوی اتاق فرهمند وایسادم و چند تقه به در زدم. با بفرمایید گفتنش در رو باز کردم و وارد شدم. پشت میزش نشسته بود و چیزی مینوشت. به چهرهاش دقت کردم. بازم تغییر چهره داده بود، دیگه به راحتی میتونستم تغییر چهرهاش رو تشخیص بدم. -سایت همسریابی با شماره بشین. نزدیکش روی صندلی نشستم و گفتم: -سایت ازدواج موقت رایگان گفت کارم دارین، خدمت رسیدم. -آره؛ دیگه وقتشه خودت رو ثابت کنی! یه معتبر ترین سایت صیغه یابی مهم برات دارم. -معتبر ترین سایت صیغه یابی میشم کمکتون کنم، چه سایت رسمی صیغه ایرانیان؟ -حاال به اونجاها هم میرسیم. با تحقیقهایی که دربارهات کردم فهمیدم حرفهای هستی! حاال بگو ببینم کارت چهجوریاست؟ -از کدوم کار حرف میزنین؟ -سعی نکن من رو گمراه کنی! گفتم که میدونم توی کار قاچاق مواد مخدری، یه شریک هم داری به اسم رامین ارشاد، درسته؟ -واقعا آدم در مقابل شما کم میاره! بله چیزایی که گفتین درسته پوزخندی زد و گفت: -معتبر ترین سایت صیغه یابی حاالها مونده تا من رو بشناسی!
حاال بگو ببینم چهجوری قاچاق میکنی؟! -به نظرتون آدم شیوه کارش رو به کسی میگه؟ -شیوه به خصوصی ندارم. درهر زمینهای باشه هستم! از بچهها گرفته تا بستههای بزرگ تریلی. چیزی بگم بین خودمونآره من باید بدونم تا بفهمم در چه زمینهای مهارتت زیاده؛ چون همکاری با تو ریسک بزرگیه! بمونه! ته سایت رسمی صیغه ایرانیان کارمم قاچاق دختر میکنم. قهقهای زد و گفت: -خوشم اومد، آدم نترسی هستی!
بریم سراغ معتبر ترین سایت صیغه یابی
خب بریم سراغ معتبر ترین سایت صیغه یابی. یکی از زیر دستام بهم خ یانت کرده و داره زیر آبی یه کارایی میکنه. دیشب بچهها بهم خبر رسوندن! منم میخوام یه جورایی تنبیهاش کنم. -سایت همسریابی با شماره وسط چه کاری ازدست من برمیاد؟! -تو باید بکشیش! میدونستم برای سنجش من این کار رو ازم میخواد؛ پس رشته کالم رو دستم گرفتم و گفتم: -به نظرتون با کشتن تنبیه میشه؟! سایت ازدواج موقت رایگان که راحت میمیره و عذاب نمیکشه! باید کاری کنین تا مایه عبرت همه بشه. مرموز نگاهم کرد و گفت: -بیشتر داره ازت خوشم میاد، معلومه که حسابی کارت رو بلدی! -اختیار دارین! من درمقابل شما هیچی نیستم. -برای اینکه تنبیه بشه قبل از کشتنش یکی یکی انگشتاش رو بکش! فیلمشم برام بگیر تا مطمئن بشم. -اطاعت امر؛ فقط کافیه عکس طرف رو بهم بدین! -سایت رسمی صیغه ایرانیان به عکس نیست. سایت ازدواج موقت رایگان میگم بچهها برات بیارنش؛ فقط مکانش از خودت! حوصله دردسر جدید ندارم. -پس یه آدرس میدم بهتون و بگین افرادتون بیارنش اونجا! -مشکلی نیست! آدرس انباری مخصوص عملیات رو نوشتم و روی میز گذاشتم. نگاهی به کاغذ انداخت و سرش رو تکون داد.