. توف به روت بیاد قوانین سایت همسریابی دوهمدم. من اون چه ناسزاهایی بارم کرده بود. اون حق نداشت من رو با بدکاره های توی خیابان ها مساوی بدونه. چقدر پست قوانین سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی پسر که من رو با پری یکی میدونه. حاال شد پری نازنین و پدر و مادرت که همچون کفتار روی زندگی خوش ما افتادند عزیز و مهربان شدند؟ قوانین سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام چرا که نه. توف به روی من هم باید بیاد. باید میفهمیدم که تو انسان نیستی. باید.. . میان افکارم پرید و با حرکتی جلوی روم نشست و با چشمانی خمار نگاهش رو به موهای بلندم دوخت. قوانین سایت همسریابی دوهمدم وحشت همون طور که روی زمین نشسته بودم قدمی به عقب برداشتم. نکنه دوباره میخواد موهام رو به چنگ بگیره. اه من چی فکر میکردم چی شد. فکر میکردم با عشق موهایم رو در هم میریزد و از خوش عطری انها تعریف میکند. لعنت به من که حماقت کردم و خودم رو به خاطر نجات او و زندگیمان جلوی پدرش و قوانین سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی بد نشان دادم.دستش. رو جلو اورد و من باز دوباره قدمی به عقب برداشتم و او با خیزی خودش رو به من رساند و من رو در اغوشش گرفت. اشکهای بی پناهم روی شانه های مردانه و ستبرش می ریخت. شانه هایی که مامن گرمی برای دلتنگی هایم بود.
حس کردم که سروش حالت عادی نداره. قوانین سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج با عشق در اغوشم میکشه و دقیقه ای ناسزا میگه و کتکم میزنه. صدای نفس نفس زدنهایش رو میشنیدم. ارام شده بود و قوانین سایت همسریابی دوهمدم رو نوازش میکرد. کم کم صدایش در امد و گفت: -پاییز به من بگو چرا؟ ارزش پول اینقدر از من بیشتر بود؟ یعنی من نمیتونستم خوشبختت کنم؟ پول میتونست؟
قوانین سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام چرا با من این کار رو کردی؟
قوانین سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام چرا با من این کار رو کردی؟ لعنتی قوانین سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی چطور از دستت بدم؟ من عاشقتم قوانین سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج. دارم دیونه میشم. به از وقتی فهمیدم با پدر معامله کردی دیونه شدم. پاییز ای کاش همه چیز خواب باشه و من از خواب بپرم و دستهای گرمت رو روی صورتم بکشی و نوازشم کنی. دوباره من رو با وحشت کنار زد و دستانم رو در دستش گرفت. داشتم از کارهایش دیونه میشدم.
زبانم به سقف دهانم چسبیده بود و حس میکردم الل شده ام. ای کاش میتونستم زبون باز کنم و بهش بگم که اصالً اینطوری نیست که به او گفته اند. از فشاری که به دستهایم وارد کرد چشم از صورت سرخش گرفتم و به دستهایم نگاه کردم با نفرت مچ دستهایم رو فشار میداد و زمزمه میکرد: -نه حاضرم بمیرم اما این دستهایی که به پول الوده شده به قوانین سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج نخوره.
قوانین سایت همسریابی دوهمدم بزرگترین سایت امضا کرده.
این دستهایی که قرارداد رو برای جدایی از قوانین سایت همسریابی دوهمدم بزرگترین سایت امضا کرده. نگاهم کرد رو در یک لحظه حس کردم سوزش قوانین سایت همسریابی دوهمدم روی گونه ام حس کردم. به قدری قدرت دستش زیاد بود که فریادم بلند شد و با وحشت رو به زبون اوردم. چشمام رو با وحشت که تا اخرین حد ممکن باز شده بود رو بستم و با قوانین سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام دور لب خشکم رو خیس کردم. باورم نمیشد که از دستای مهربان قوانین سایت همسریابی دوهمدم صفحه اصلی سیلی به این محکمی خورده باشم.
چند قدم از من فاصله گرفت و بعد از اینکه برگشت با نفرت در حالی که دندانهایش رو سخت به هم میفشرد گفت: -اسم رو به زبون نیار بی شرف. تو مرگ هستی. عارش میشه که همچین بنده ای مثل تو روی زمین داره. کشان کشان قوانین سایت همسریابی دوهمدم باز نمیشه رو به دیوار رساندم و در حالی که او پشتش به من بود بلندشدم و ایستادم. به سمتم برگشت و برای لحظه ای نگاهش به پیرهن سبزم افتاد.همان پیرهنی که ان را خیلی دوست داشت و همیشه در هنگام پوشیدن قوانین سایت همسریابی دوهمدم جدید ازدواج با شیرین زبانی و شیطنت از اندامم تعریف میکرد.نگاهش پر از ارامش شد. قوانین سایت همسریابی دوهمدم بزرگترین سایت دوباره داره به سمتم میاد.واقعاً داشتم از ترس سکته میکردم. بدنم از شدت ترس می لرزید. قوانین سایت همسریابی دوهمدم در تلگرام وحشتناکی در بدنم افتاده بود به طوری که دندانهایم به هم برخورد می کرد. چقدر سروش وحشتناک شده بود. به سمتم اومد و در حالی که من از ترس قوانین سایت همسریابی دوهمدم باز نمیشه رو به دیوار چسبانده بودم با دست پیرهنم رو نوازش کرد. گونه هایم رو نوازش کرد و لبانش رو روی چشمانم گذاشت