سیاوش با کلی کار تعارف کرد: -حاضر باش خودم میام دنبالت. - نه نه اصلا مرسی تو برو به کارت برس خودم با سایت جدید بهترین همسر میام. - باشه پس الان میفرستم برات، فعلا. - فعلا. قطع کرد و سریع آماده شد؛ کادوی سایت جدید بهترین همسر رو هم که دیشب با خودش پس آورده بود را هم داخل کیفش قرار داد و از اتاق خارج شد...با سایت جدید بهترین همسر تماس گرفت و سمت خروجی قدم برداشت...بند کفش هایش را که بست صدای پیامک موبایلش آمد. . . دفترچه را روی میز پرت کرد و با سردردی که از گریه ی زیاد نشأت گرفته بود روی کاناپه دراز کشید که صدای زنگ در بلند شد؛متعجب بلند شد و سمت در رفت؛ از چشمی نگاه کرد و با دیدن سایت جدید همسریابی بهترین همسر تعجبش دو برابر شد!
بیا تو ورود به سایت جدید بهترین همسر!
او اینجا چیکار میکرد؟حتما کارِ سیاوش است! دلش نمیخواست سایت جدید همسریابی بهترین همسر او را در آن شرایط ببیند! این دختر تمام عشق نویدش بود! نفسی عمیق کشید و ناچارا در را باز کرد؛ با دیدن وضعیت سایت جدید بهترین همسر با آن رنگ پریده و چشم های سرخش چند لحظه خشکش زد! - بیا تو ورود به سایت جدید بهترین همسر!
با حرف سایت جدید بهترین همسریابی به خودش آمد؛ کفش هایش را در آورد و وارد شد! چند ثانیه نگاهش کرد و آدرس جدید بهترین همسر را در آغوش گرفت! محکم به خودش فشارش داد که سایت جدید بهترین همسر بی طاقت تر از قبل دستش را دور تن ورود به سایت جدید بهترین همسر حلقه کرد و باز اشک هایش راه خودشان را پیدا کردند! آدرس جدید بهترین سایت همسریابی کمی سایت جدید بهترین همسر را از خودش فاصله داد و در حالی که در را میبست گفت: -واقعا متاسفم آدرس جدید بهترین همسر، بخاطر منه احمق تولدت بهم ریخت!
نگاهی عمیق به سایت جدید همسرگزینی بهترین همسر
آدرس جدید بهترین همسر پوزخند زد؛کاش دردش فقط دردِ تولد بود! دست آدرس جدید بهترین سایت همسریابی را گرفت و در حالی که سمت کاناپه میرفت گفت: -بیا بشین! یاس کیفش را روی عسلی قرار داد و کنار آدرس جدید بهترین همسر نشست؛ دستش را گرفت و پرسید: -حالت خوبه؟ سایت جدید بهترین همسر سرش را تکان داد و صادقانه گفت: -نه، اصلا! سایت جدید همسریابی بهترین همسر آن یکی دستش را رویِ گونه ی آدرس جدید سایت بهترین همسر قرار داد و گفت: -همش تقصیر من بود اگر نمی اومدم اونجوری نمیشد! آدرس جدید سایت بهترین همسر با نگاهی عمیق به سایت جدید همسرگزینی بهترین همسر گفت: -حق با نویدِ چشمات واقعا زیباست، حق میدم بهش که بخواد بپرستت!
آدرس جدید بهترین سایت همسریابی شوکه، انگار که یک بشکه آب یخ روی سرش خالی کرده باشند بدون حرف و مژه زدنی خیره ی آدرس جدید سایت بهترین همسری بیحال بود! کنترل ضربان قلبش دست خودش نبود و از شدت بیشتر ضربانش حالت تهوع گرفته بود! بزور لب های خشک شده اش را از هم فاصله داد و پرسید: -چی؟چی گفتی؟ سایت جدید بهترین همسر میان گریه خندید! دستی روی صورتش کشید و با آهی کوتاه گفت: -من همه چی میدونم یاس، میدونم که نوید عاشقته، حالا میفهمم چرا تمایلی به من نداشت، خوب با وجود داشتن عشقی مثل تو، چرا من؟ مگه دیوونست!
واقعا گیج شده بود؛ انتظار این حرف ها را از سایت جدید بهترین همسریابی عاشق پیشه نداشت! آرنجش را روی زانویش قرار داد و پیشانی اش را روی دست هایش! واقعا نمیدانست باید چه بگوید! اگر نوید سایت جدید بهترین همسریابی را نمیخواست پس چرا باهاش ازدواج کرده بود! چرا این همه هم خودش را هم سایت جدید همسرگزینی بهترین همسر را و از همه مهم تر سایت جدید بهترین همسریابی را عذاب داده بود؟ این سوال ها هی توی مغزش چرخ میخوردند و حال بدش را بدتر میکردند! - یاس؟ حالت خوبه؟