لبخندم رو گزیدم و با سایت 2 همدل نگاهش کردم. برخالف چهارتا فرشتهای که تا االن دیده بودم سایت 2 همدل چیست یکی از همه سایت دو همدل و شیطونتر بود. -خب راستش را بخواهید... پریدم میون حرفش و گفتم: میخوای همینطور خبرها رو به من برسونی؟ اونطوری وقتی نارسوس پشت در این دروازه بود، برای منراستش رو میخوام؛ اما حوصله ندارم توجیه کنی گِتل! من سه سایت 2 همدل چیست که دارم دنبال تو میگردم! ببینم دست تکون میده و سایت 2 همدل تازه رسیدی! زیرچشمی به مسیر دست من که به طرف دروازه گرفته شده بود نگاه کرد. لبهای پهنش رو روی هم فشرد و گفت: -خب میتوانم به شما قول بدهم که از این به بعد هروقت صدایم کردید
سایت دو همدل برسانم، خوب است؟
سایت 2 همدل چت خودم را یه سایت دو همدل برسانم، خوب است؟ لبخند کجی زدم و گفتم: -و من از کجا مطمئن باشم که قولت قوله؟ دستش رو سایت همسریابی دو همدل جدید برد و حلقهی برگ روی سرش رو برداشت. برگی ازش کند که یکی پشت سرش فورا رویید. برگ رو به طرف من گرفت و گفت: -از هرکدام از سایت 2 همدل چت که در اطرافتان است میتوانید بپرسید. من وقتی این برگ را به کسی بدهم یعنی سایت 2 همدل سر قولم خواهم ماند. سایت همسریابی دو همدل جدید اصال اگر زیر قولم زدم شما تنبیهام کنید! سرم رو تکون دادم و برگ رو ازش گرفتم. -خیلی خب. پس اگه زیر قولت زدی من تنبیهت میکنم. لبخندی زد و پرواز کرد.
برگشتم و به سایت همسر دو همدل و اوفریل که بهطرفم میاومدن نگاه کردم. نزدیکم شدن و تعظیم کوتاهی کردن. -خب چیشد؟ میشه یا نه؟ -ما به الگوس گزارش دادیم. او گفت هرگز این کار را داخل کاخ انجام ندهید؛ زیرا که مرمرها به این امر واکنش میدهند. -خب پس میشه بیرون این کار رو کرد؟ سایت دو همدل: -آری، بیرون میشود. سرم رو تکون دادم و گفتم: هردو پرواز کردن و رفتن. به دروازه نگاه کردم. تا همهی سایت همسریابی دو همدل جدید رو پیدا کنن و همه بیرون جمع بشنپس برید به بقیه هم بگید. من بیرون منتظرشون هستم. بگید الینا کار مهمی باهاتون داره. خیلی طول میکشه. به طرف کاخ مرمر برگشتم. از چند داالن گذشتم. به فرشتهای که داشت از کنارم رد میشد، نگاه کردم.
کجا میتونم سایت دو همدل
گفتم: -کجا میتونم سایت دو همدل (سایت 2 همدل چیست (رو پیدا کنم؟ با دست به چند داالن جلوتر اشاره کرد و گفت: تشکر کردم و بهطرفی که اشاره کرد، حرکت کردم. کاله شنلم رو مرتب کردم و جلوی سایت همسر دو همدل ایستادم. سایت 2 همدل آنجاست. درحال مالقات با کسی است. سایت همسریابی دو همدل جدید بزرگ و باشکوهی که پشت میز نشسته بود نگاه کردم. کم مونده بود دهنم از حیرت باز بمونه! بالهای خیلی بزرگی داشت و بدنش کامال از پرهای سفید و درخشان پوشیده شده بود. صورتش از سفیدی میدرخشید و با دوتا گوی مشکی مزین شده بود. لبم رو گزیدم و به کسی که باهاش مالقات میکرد نگاه کردم. با دیدن نریمان قدمی به جلو برداشتم. سایت دو همدل نگاه عمیقی بهم انداخت و گفت: -تو مدمره هستی؟ کمی فکر کردم. با به یاد آوردن اینکه از زبون سایت همسر دو همدل شنیده بودم گفتم: -بله. با دست اشاره کرد و گفت: -سایت 2 همدل چیست. نزدیک رفتم و روبهروی نریمان نشستم.