ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل فاطمه
فاطمه
38 ساله از ساوه
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل ساواش
ساواش
47 ساله از سنندج
تصویر پروفایل امیر
امیر
61 ساله از اراک
تصویر پروفایل ایران
ایران
48 ساله از کرج
تصویر پروفایل مهلا
مهلا
25 ساله از تهران
تصویر پروفایل ماهان
ماهان
43 ساله از همدان
تصویر پروفایل ترانه
ترانه
42 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل شهناز
شهناز
68 ساله از نجف آباد
تصویر پروفایل فرزاد
فرزاد
44 ساله از تهران
تصویر پروفایل دنیز
دنیز
21 ساله از بیرجند
تصویر پروفایل حدیث
حدیث
26 ساله از تبریز

لینک سایت همسریابی بهتر

سایت همسریابی بهتر ناباور بهم زل زد. امکان نداره! سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین انقدر مطمئن گفت که من به چشمهام و گوشهای خودم شک کردم

لینک سایت همسریابی بهتر - همسریابی بهتر


تصویر لینک سایت همسریابی بهتر

آقا سپهر ببرش دیگه! سایت همسریابی بهتر از ماشین پیاده شد و از بند کیفم کشید. با تعجب داشتم نگاهش میکردم. چیکار میکنی؟ به زور سوار ماشینم کرد و گفت: سایت همسریابی بهترین همسر ولی منم اجازه این ک ار رو به شما نمیدم! شما به چه حقی....

حرفم رو خوردم و با چشمهای پر از اشک نگاهش کردم که ماشین رو به حرکت درآورد. چرا باید طلاق بگیرین؟ اژین که چندروز پیش خوشحال بود میگفت زندگیش سایت همسریابی بهترین همسر جدید! یهو چی شد؟ سمت شیشه پنجره چرخیدم و پوزخندی تمام صورتم رو در بر گرفت. خوشحال بوده! حتما بخاطر اون زنیکه! آهو خانم نمیخوای چیزی بگی؟ سایت همسریابی بهترین همسر باز کردم.

سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین انقدر مطمئن گفت

سایت همسریابی بهترین همسر جدید که غریبه نبود. با یه زن دیگه.... اشک صورتم رو پر کرد. سایت همسریابی بهتر ناباور بهم زل زد. امکان نداره! سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین انقدر مطمئن گفت که من به چشمهام و گوشهای خودم شک کردم که اصلا صدای زنی رو شنیدم یا چیزی دیدم! ولی امکان داره، خودم حرفهای اون زن رو شنیدم، پیامهاش رو دیدم و عکسش....

دستم رو توی کیفم کردم و موبایل اژین رو بیرون کشیدم تا عکسش رو نشون سپهر بدم. موبایل رو سمت سایت همسریابی بهتر گرفتم که با دیدن صفحه موبایل رنگ از روی سایت همسریابی بهترین همسر پرید و با بهت زمزمه کرد

سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید! افتادم.

سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید! افتادم. سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 به سرعتش افزود و برای من هم مهم نبود که ناخودآگاه یاد کلمه آیا سایت همسریابی بهترین همسر بزرگترین این زن رو میشناسه یا نه! جلوی بیمارستان نگه داشت و رو به پرستار با داد گفت: خانوم بیمارمون اورژانسیه! سریع برانکارد رو آوردن و اژین رو روی برانکارد گذاشتن. سایت همسریابی بهتر پشت سرش با عجله رفت و من بیرون بیمارستان موندم. هوا ابری بود و انگار میخواست بارون بباره!

دستم رو برای تاکسی بلند کردم که صدای سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 رو شنیدم: آهو خانم! سمتش چرخیدم و به پرستاری که داشت رد میشد گفتم: خانم یه لحظه! پرستار سمتم چرخید و من نگاهم روی حلقه ازدواجم بود. از دستم درش آوردم و سمت پرستار گرفتم. این رو بدین به اون آقا! دور شدم. آدرس سایت همسریابی بهترین همسر توران 81 رو دادم و بعد حساب کردن کرایه از ماشین پیاده شدم.

نمیدونستم باید چیکار کنم، چمدون ببندم و راهی خونه سایت همسریابی بهترین همسر بشم یا باید بمونم. تمام انرژیم تحلیل رفته بود و همونجا روی مبل نشستم. به زمین پر از خون نگاه کردم و حالم از بوی خون بهم خورد. موبایل اژین لرزید و من زود صفحهش رو باز کردم. یه پیام از طرف همون زنیکه بود. اژین کجایی تو؟ نگرانتم، حتما به زنگ بهم بزن سایت همسریابی بهترین همسر جدید دوست داشتم موبایل اژین رو خورد کنم، ولی چون لازمش داشتم با عصبانیت دوباره توی کیفم انداختم. باز نگاهم به خون روی سایت همسریابی بهترین همسر ادرس جدید افتاد و ناخواسته من هم روی زمین عق زدم و سایت همسریابی بهترین همسر دنیا خونه وضعش بدتر شد. سمت سرویس بهداشتی دویدم

مطالب مشابه