ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل بی نام
بی نام
40 ساله از تهران
تصویر پروفایل سروناز
سروناز
48 ساله از تهران
تصویر پروفایل محمد
محمد
36 ساله از تهران
تصویر پروفایل هنگامه❤محمدیان
هنگامه❤محمدیان
39 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل علیرضا
علیرضا
45 ساله از گرگان
تصویر پروفایل مهسا
مهسا
43 ساله از کرج
تصویر پروفایل آزاده
آزاده
45 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل مجید
مجید
31 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل سکینه
سکینه
29 ساله از خاش
تصویر پروفایل بدون نام
بدون نام
32 ساله از دامغان
تصویر پروفایل پریسا
پریسا
38 ساله از شمیرانات
تصویر پروفایل شیوا
شیوا
40 ساله از تهران

لینک سایت توران 81 همسریابی

به جای ان لب باز کردم و گفتم: -سایت همسریابی توران 81 جدید پاییزم. همسر سایت رسمی همسریابی توران 81. اقا اتفاقی برای همسرم افتاده؟ -باالخره کار خودت رو کردی

لینک سایت توران 81 همسریابی - همسریابی


تصویر لینک سایت توران 81 همسریابی

در کمال تعجب به جای صدای سایت توران 81 همسریابی صدای مرد دیگری رو شنیدم که میگفت: -شما کی هستید خانم؟ وحشت کردم. من او چه کسی بود که پشت خط بود. چرا از شماره سروش تماس گرفته بودند؟ برای لحظه ای وحشت به اندامم افتاد و با ترس پرسیدم: -سایت همسریابی توران 81 جدید کی هستید اقا؟ تلفن همراه همسر من دست شما چی کار میکنه؟ صدای ان مرد با فریاد بر سرم فرود امد. -گفتم تو کی هستی؟

سایت توران 81 همسریابی تهران زده بود

چنان سایت توران 81 همسریابی تهران زده بود که مجبور شدم گوشی رو از گشوم فاصله دهم.

صدای زیبا و نواش گر سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر کجا بود که این مرد با گستاخی سر من فریاد میزد. اصالً به او چه مربوط بود که من چه کسی هستم. هنوز در فکر بودم که باز هم صدای زخیم و سنگدلش رو شنیدم تا چند لحظه قبل خوب داشتی بلبل زبونی می کردی پس چی شد؟ سایت توران 81 همسریابی درازت چه بالیی سرش اومد؟ اون کی بود که اینقدر با لحن تند با من برخورد میکرد؟ بی اختیار بدنم به لرز افتاده بود و دست و پایم یخ زده بود.نمیدونم چرا اینقدر ترسیده بودم. ندایی در درونم فریاد زد که تلفن رو قطع کنم اما به جای ان لب باز کردم و گفتم: -سایت همسریابی توران 81 جدید پاییزم. همسر سایت رسمی همسریابی توران 81. اقا اتفاقی برای همسرم افتاده؟ -باالخره کار خودت رو کردی؟

نمک خوردی نمکدون شکستی؟کم بود اون همه محبتی که در حق تو و خانواده ات کردم که حاا این طورد پاسخ محبتم رو دادی؟ من نیمدونم تو چطور پسرم رو جادو کردی که این مدت تنها اسم تو رو به زبون می اورد. اون خر حالیش نیست. من امثال تو رو خوب میشناسم. میدونم مثل زالو تو زندگی ادمهایی هالو مثل پسر من می افتید و بعد که همه سایت همسریابی توران 81 جدید رو تصاحب کردید گورتون رو از زندگی شون گم میکنید. او همونطور یک بند حرف میزد و من که زانوهایم سست شده بود روی زمین افتادم و با بغض لبهایم رو که میرفت هر ان به گفتن ناسزا باز شود به دندان گرفته بودم. سایت رسمی همسریابی توران 81 فهمیدم او چه کسی بود که پشت خط بود. او کسی نبود جز سهیل ارغوان. اره خودش وبد.

اون کسی نبود جز ادمی که با عشق سروش رو سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر خطاب میکرد. اما حاال چه اتفاقی افتاده بود که او رو هالو خطاب میکرد. مگر او خودش نبود که همیشه میگفت پسر من میتونه از خودش دفاع کنه پس حاال چطور شده بود که او رو بره و من رو گرگ میدید که به زندگی اش افتاده بودم؟ پوزخندی روی لبم نشست و به یاد حرفهای مادر سروش سایت توران 81 همسریابی افتادم. زن و شوهر هر دو مانند هم بیشعور بودند. انها چیزی نمیفهمیدند. انها کسانی بودند که عشق و عالقه رو با چرتکه اندازه می زدند. سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر که کسی که بی هیچ عالقه ای تنها به علت سود و زیان برای پسرش دختری رو انتخاب کند و خودش هم همانطور زن بگیرد همین هم میشود. پس من و سروش یک تنه چطور میتونستیم به این افراد و ادمها بفهمونیم که عشق رو با چرتکه حساب نمیکنند.

سایت رسمی همسریابی توران 81 به هم عشقی پاک است

سایت همسریابی توران 81 جدید نمیفهمیدند که عشق من و سایت رسمی همسریابی توران 81 به هم عشقی پاک است. او هچنان به ناسزاهایش ادامه میداد و من به چهره خودم که روبرویم در قاب عکسی به دیوار زده شده بود نگاه میکردم. چقدر چهره ام در اینجا معصومانه افتاده بود. یاد اون روز بخیر. راستی چرا بابا توی خواب اون سایت همسریابی توران 81 بدون فیلتر رو برام خوند؟یادش بخیر چقدر دلم برای شنیدن صداش تنگ شده بود. صداش در گوشم زنگ زد که میخوند.دخترم خانه ما ساده تر از کوچه ماست. غصه ای نیست که قارون صفا جلوه نماست. چه قشنگ بود که تنها قسمتهایی از شعر در گوشم زنگ میزد. باز هم ادامه داد و خوند. ای سایت توران 81 همسریابی سیرت خوش لهجه نگاهت به کجاست؟ به سایت توران 81 همسریابی تهران امدم و دیدم که دیگر صدایی از پشت تلفن بلند نمیشود. گوشی رو از گوشم جدا کردم و دیدم که صفحه مانیتور م تاریک شده پس مدتها بود که قطع کرده بود. بی اختیار به خنده افتادم. خنده ام شدت گرفت و با صدای بلندتری شروع به خندیدن کریدم.

مطالب مشابه