- با صدای آرومی گفتم: -سایت ازدواج موقت در تهران غلت کرد. بریم چی کار کنیم؟ بهار لبخندی زد و بوسه ای بر گونه ام زد و گفت: -باز گازش گرفتی؟ وقتی اومد میخواست بیاد تو ازدواج موقت تهران ساعتی قیافه اش رو دیدم. وقتی هم برگشت قیافه اش رو دیدم. با صد مت عسل هم نمیشد خوردش.چی گفتی بهش که اونجوری عصبی شده بود؟ دختر جون اینقدر دم پر این پسر نشو. یهو دیدی به ضررمون تموم شد ها. -غلت کرده. هیچ کاری نمیتونه بکنه. از ما اینجا باشیم. مگه نمیبینی به مامان چه مادر جون اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در تهران میکنه. هر کی ندونه فکر میکنه مامان خودشه. اه اه. برم اونجا چی کار؟ برم فخر و تکبر دخترهای توی مجلس رو ببینم؟ یا نگاه دله ی پسرهای توی سالن.. .. با صدای بلندی زد زیر خنده و خودمم خنده ام گرفت. از اینکه مثل خاله زنکها حرف میزدم خنده ام شدت گرفته بود.
ازدواج موقت تهران ساعتی و هر چیزی که به اون ربط داشت
چرا من اینجوری شده بودم؟ چرا اینقدر ازدواج موقت تهران ساعتی و هر چیزی که به اون ربط داشت من رو عصبی و تند خو می کرد ؟
سوالی بود که بعد از برگشتن سروش ذهنم رو مشغول کرده بود. سایت ازدواج موقت در تهران با برگشتش از پاریس بعد از هشت سال من رو عصبی کرد. اما اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در تهران با دیدن من درست مثل بچگی هامون به سمتم اومد و با خوشحالی دستش رو به سمتم دراز کرده بود. اون موقع که من هجده سالم بود به قدری از حرکتش بدم اومد که نزدیک بود کشیده ای به گوشش بزنم تا دفعه دیگه از اون غلتها نکنه. خوب یادمه که چطور نگاه شادش به غمی عمیقی تبدیل شد
عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت تهران، استان تهران و با تحقیر به من بود
لحظه ای بعد نگاهش چنان از عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت تهران، استان تهران و با تحقیر به من بود که از اون روز نگاه و تفکر من نسبت به سروش تغییر کرد.
دیگه نه من اون بچه ده ساله بودم که به خاطر رفتن سروش گریه کنم و نه دیگه سایت ازدواج موقت در تهران اون پسر بچه شانزده ساله که شب قبل از رفتنش من رو به باغ دعوت کنه و ازدواج موقت تهران ساعتی بهم بگه که زود بر میگرده. مهندس میشه وبر میگرده. حاال دیگه از اون روزها خیلی گذشته و من فهمیدم که سروش همبازی کودکی های من نقش ارباب توی خونه رو برای من داره. چیزی که در باورم نمیگنجید. بهار دستم رو گرفت و گفت: -ببین پاییز داره صدای پیانو میاد. فکر کنم اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در تهران. بیا بریم ببینیم دستم رو کشید و به دنبال خودش برد. وقتی هر دو از پشت در سربیرون برده بویدم یواشکی نگاه می کردیم. چقدر دلم میخواست میزدم توی سر تموم دخترهایی که رو به روی سروش نشسته بودند و فخر از قیافه شون می بارید. نگاهم به جای اینکه به دستای سروش که روی پیانو میشست باشه به دخترهایی بود که لباسهای شیک و خوش دوختی به تن داشتن که شرط میبستم جدیدترین مد کشورهای خارجی بود.
تمامی عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت تهران، استان تهران اگر خودشون بینی شیک و سر باالیی نداشتند استثنا عمل کرده بودند و ابروهاشون رو تاتو کرده بودند. سایت ازدواج موقت در تهران غلیظی هم شامل صورتشون کرده بودند و گونه هاشون رو به قدری سرخ کرده بودند که من حالم بد میشد چه برسه به اون پسرهایی که کنارشون نشسته بودند. بیشتر مجلس رو جوونها تشکیل داده بودند و افراد مسن و خانواده ها در گوشه ای از سالن با هم دو به دو یا دسته به دسته نشسته اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت در تهران و گرم صحبت بودند. بدون اینکه حرفهای مردها رو بشنوم میتونستم بفهمم که بحث یا بر سر قیمت ساختمان و ساخت و ساز و یا عکس خانمهای متقاضی ازدواج موقت تهران، استان تهران تازه تاسیس در شهر. صدای پیانو که قطع شد سر برگردوندم و دیدم