ورود به همسریابی آغاز نو

رمز عبور را فراموش کرده ام
تصویر پروفایل هنگامه❤محمدیان
هنگامه❤محمدیان
39 ساله از اصفهان
تصویر پروفایل هانا
هانا
27 ساله از خرم آباد
تصویر پروفایل سیدمهدی
سیدمهدی
44 ساله از تبریز
تصویر پروفایل مریم
مریم
21 ساله از ساری
تصویر پروفایل سوریا
سوریا
42 ساله از اراک
تصویر پروفایل یونس
یونس
42 ساله از تهران
تصویر پروفایل رضا
رضا
33 ساله از تهران
تصویر پروفایل امیر
امیر
39 ساله از تهران
تصویر پروفایل محدثه
محدثه
28 ساله از تهران
تصویر پروفایل زهره
زهره
43 ساله از مشهد
تصویر پروفایل صحرا
صحرا
28 ساله از ارومیه
تصویر پروفایل امیر
امیر
43 ساله از خارج از کشور

لینک سایت ازدواج مقدس

کانال ازدواج موقت با عکس هیچ قصدی به جز استفاده از ما برای گرفتن انتقام نداره. من بین دوتا سایت ازدواج مقدسی قرار گرفتم که یکی از یکی بیشعورتر و عوضیتره.

لینک سایت ازدواج مقدس - ازدواج


تصویر لینک سایت ازدواج مقدس

انگار یکی سایت ازدواج مقدس رو توی دستش میچلوند. حق با نریمانه. اگه ایمان نمیخواست هیچوقت اونطوری نمیشد. لعنتی همونقدر که من رو به خودش وابسته کرده، کانال ازدواج موقت با عکس هم بازیچهی دستش شده. مشتم رو روی قلبم که خیلی کند میزد گذاشتم. صدای کوبیدهشدن چیزی به دیوار اومد. سایت ازدواج مقدس گوشهام رو تیز کردم. ایمان با خشم گفت: -عوضی تو اون شب حالِ من رو میدونستی. تو من رو تنها گذاشتی. تو قصدت این بود که من با هلیا باشم. نریمان خشمگین جواب داد: -احمق من از سرِ شب بهت گفتم اون زهرماری رو نخور. تو به حرفم گوش نکردی. من نمیتونستم کنارِ یه مست بمونم و اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد رو که توی خطر بود ول کنم. -اون المصب رو تو آوردی، دروغ نگو انقدر به من. تو از دشمنم بدتری. تو میدونستی که چه سایت ازدواج مقدس میافته. تو فهمیده بودی که من الینا رو دوست دارم و میخواستی هرطور شده من رو ازش دور کنی. االنم خوشحالی که کانال ازدواج موقت با عکس همهچی رو فهمیده، مگه نه؟ نریمان با خونسردی گفت: -خب به فرض که تو راست بگی.

میخوای دشمنیم رو بهت ثابت کنم؟ میخوای حافظهی الینا رو پاک کنم، یا میخوای نشونه گذاریش کنم و آرزوش رو به دلت بذارم؟ تو که میدونی برای من کاری نداره. ایمان فریاد کشید: عوضیآشغال! و پشتبندش صدای مشت و لگد اومد. دستهام رو روی گوشهام گذاشتم. بدنم میلرزید. این عوضیا دارن با من چیکار میکنن؟

من چه حکمی دارم اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد؟

من چه حکمی دارم اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد؟ من شدم ملعبهی دسته یه دیوونهی زنجیری. آروم قدم برداشتم. ذهنم شروع به فعالیت کرد. نریمان از اول همهچی رو میدونسته. از اول درست حدس زدم.

کانال ازدواج موقت با عکس هیچ قصدی به جز استفاده

کانال ازدواج موقت با عکس هیچ قصدی به جز استفاده از ما برای گرفتن انتقام نداره. من بین دوتا سایت ازدواج مقدسی قرار گرفتم که یکی از یکی بیشعورتر و عوضیتره. قطرهاشکم رو پاک کردم. به سمت ویال راه افتادم و در رو باز کردم. هنوز بدنم میلرزید. اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد خیلی بدی بود. دستم رو روی صورتم گذاشتم و در رو بستم. بدون این که به کسی نگاه کنم از پلهها باال رفتم. سایت ازدواج مقدسی پلهها که رسیدم، یهو جیکوب جلوم ظاهر شد. شوکه شدم و یه قدم عقب رفتم. غریدم: یعنی چی هی اینور اونور میپری؟ مثل سایت ازدواج مقدسی راه برو دیگه! سایت ازدواج مقدس نکرد و گفت: -خوبی؟ پوزخندی زدم و گفتم: -نکنه توقع دارین خوب باشم؟ سرش رو تکون داد و گفت: -حق داری

اما اگه خانوادهت میخواستن هی به تهران سر بزنن مجبور بودیم هی بریم هی بیایم. درضمن خودت که میدونی اونجا دیگه امن نیست. نیشخندی زدم و گفتم: -کانال ازدواج موقت با عکس میدونم! آره سایت ازدواج مقدسی خیلی چیزا رو میدونم. چشمهام رو روی هم فشار دادم. بی توجه به اعصاب داغونم گفت: -خب پس زیاد بهش فکر نکن. لبخندی زد و زرت غیب شد. آب دهنم رو قورت دادم و زیر لب گفتم: پسرهی روانی! پشت یکی از سیستما نشستم. سرم رو روی میز گذاشتم. من خودم، خودم رو درگیر کردم. هیچکس نمیتونست من رو مجبور کنه. از وقتی که پای اسامی خانمهای متقاضی ازدواج موقت مشهد به زندگیم باز شد، تمام مشکالت روی سرم هوار شد. واقعا نمیتونم احساس و رفتار نریمان رو درک کنم. این که سرنوشت تکتکمون رو قربونی این هدف کنه خیلی بیرحمانهست!

مطالب مشابه