پس می خوای من و سکته بدی؟ _ نگران نباش. سايت همسريابي دائم همین نزدیکی هاست. هر دومون خندیدیم. _ دلم می خواست امروز یه جور دیگه باشه. تکه ای از کیک رو برداشتم و تو دهنم گذاشتم و پرسیدم: مثال چه طوری؟ _ مثال همیشه یادمون بمونه.
خب سایت همسریابی دائم کاملا رایگان یادمون می مونه دیوونه. _ سایت همسریابی دائمی؟ _ تو واقعا من و دوست داری؟ چرا این سوال و پرسید، نمی دونم، فقط می دونم که دستم لرزید و ناخودآگاه چنگال از دستم افتاد. دوسش داشتم، خیلی زیاد، اما از گفتنش می ترسیدم. از این که واقعیت ها رو بفهمه و فکر کنه دوست داشتنم هم دروغ بوده میترسیدم. خودم و جمع و جور کردم، سایت همسریابی دائم تهران و از زمین برداشتم و با خنده گفتم: هول شدم خب دیوونه. _ جواب سوالم و نمیدی؟
سایت همسریابی دائم هلو تو خیلی برای من مهمی. نمیدونم این حس اسمش چیه؟ اما اگه دوست داشتنه، آره دوست دارم. لبخندی از سر رضایت زد و دستم و بوسید. _ سایت همسریابی دائم بیا یه بازی بکنیم. _ چه بازی ؟
سایت همسریابی دائم کاملا رایگان یا پوچ. اگه گل بود که همیشه کنارم می مونی؟ اما اگه پوچ بود... سایت همسریابی دائمی کنارم می مونی. صدای خنده هام بلند شد و گفتم: خیلی خوب باشه دیوونه. دستاش و پشت سرش برد، چند دقیقه ی بعد مقابل صورتم گرفت. دو تا دستاش و گرفتم، و با شیطنت پرسیدم: سایت همسریابی دائمی رایگان یکی گله؟ _ جر نزن.
سایت همسریابی دائم آغاز نو روی دست راستش زدم
یکی و انتخاب کن. سایت همسریابی دائم آغاز نو روی دست راستش زدم و گفتم: این و باز کن. _ مطمئنی گله؟ _ چه فرقی داره. هر دوتاش که یه گزینه ست. دستش و آروم باز کرد. یه کاغذ تا شده بود.
برداشتم و بازش کردم. سايت همسريابي دائم با من ازدواج میکنی؟ نا خودآگاه لبخندم جمع شد و به سایت همسریابی دائم کاملا رایگان خیره شدم. هیچ چیز برای یه دختر قشنگ تر از این لحظه نیست. اما من بیشتر از هر روز و هر لحظه ترسیدم. مشت دست چپش رو باز کرد، برق انگشتر تک نگین به چشمم خورد. _ سايت همسريابي دائم میخوام هر روزم و کنار سایت همسریابی دائمی رایگان باشم.
سایت همسریابی دائم شیدایی بند اومده بود
جا خورده بودم، سایت همسریابی دائم شیدایی بند اومده بود. به پته پته افتاده بودم و چشمام و باز و بسته کردم. _ سینا تو.... تو از من خیلی چیزا نمی دونی. _ هرچیزی که سایت همسریابی دائم بود و تو این یکسال بهم گفتی. اصلا از این جا میریم، هرجا که تو بخوای. بازم می تونستم ادامه بدم؟
می تونستم دروغ بگم؟ می تونستم با سایت همسریابی دائم هلو ازدواج کنم و از این جا برم. تا از دست نوید و قمار سایت همسریابی دائمی و نقشه خالص بشم؟ دستم و گرفت و انگشتم و سایت همسریابی دائم آغاز نو کرد. به چشمام نگاه کرد و انگشتر و دستم کرد و بوسید. مثل خواب بود. یه سایت همسریابی دائم کاملا رایگان تلخ قشنگ. مردی که با نقشه وارد زندگیش شده بودم از من میخواست که هر روزش رو با من بگذرونه. _می خوای باهاش ازدواج کنی؟ _ هیس داد نزن اَشی، نوید خونه ست. _ سايت همسريابي دائم خل شدی؟ می خوای زن پسر بشی؟
همه چیز و بهش گفتی؟ در اتاق سایت همسریابی دائم شیدایی و بستم و روی صندلی کنار تختش نشستم. _ چی بهش بگم. ها؟ بگم خودم و به آب و آتیش زدم که گول بخوری؟ تا پدر بی شرفش تورو نندازه زندان؟ دستی به موهام کشیدم و گفتم: _ دارم سایت همسریابی دائمی رایگان میشم. شاید اولش برای من بازی بود، مسخره بود اما سایت همسریابی دائم اینجوری نیست اشکان. من واقعا سینا رو دوست دارم. _ تو فکر می کنی اگه سینا بفهمه چه غلطی کردیم باز می خواد باهاش ازدواج کنی؟