استاد تعجب کردم و گفت سلام استاد. اینجا چکار میکنید؟ سلام. امروز امدم اینجا هم به کار شما سرک شی کنم و هم اینکه راد منش رو ببین رستورانهای ایرانی تورنتو در حالیکه کی سه ساندویچ د ستش بود وارد شد. لحظه ای هر دو به نگاه کردند و بعد نیما به طرف استاد اومد و گفت: رستوران ایرانی تورنتو! استاد در حالی که با لبخند دست اون رو میفشرد گفت: وحیدی تو هم اینجا مشغولی ؟ بله استاد. من و رستورانهاي ايراني تورنتو رادمنش یک سالی هست که با هم کاری رو شرو کردی. البته سرمایه اصلی رو رادمنش گذاشته، من فقط با اون همکارم. خیلی خوبه.
با پشتکاری که از شما دوتا جوون سراغ دارم مطمئن موفق خواهید شد. ...راستی رادمنش امروز هست. میخوام ببینمش. گفت: هستند استاد. شما تشریف داشته باشید، رستورانهای ایرانی تورنتو میرم خبرشون کنم خوب شد استاد وقتی نیومد که من پشت میز من شی بودم. وگرنه و ش و میگرفت و میفرستادم خونه و میگفت برو با اولیات بیا. ..... چند ضربه زدم و وارد شدم. قبل از هرچیز به قیافه رستورانهاي ايراني تورنتو خیره شدم. پای چشمش که سیاه نیست. موهای جلوی سرش هم که کنده نشده. دست و پاش هم که سالمه. رستورانهای ایرانی در تورنتو: کاری داشتید ؟ به طرفش ن گاه کردم. هنوز اخم هاش تو هم بود. به خودم جرات دادم و گفت: یکنفر اومده میخواد شما رو ببینه. بی اعتنا به حرف خودش را مشغول کردو گفت: بگید یه روز دیگه بیاد چرا این اینجوری میکرد. ...مثلا میخواست ثابت کنه رییس اینجاست. .. گفت: پس میگم رییس خیلی سرش شلوغه و با خودش جلسه داره ؟
رستوران ایرانی تورنتو ساکت شد
رستورانهاي ايراني تورنتو یه خنده کرد که با چشم غره رستوران ایرانی تورنتو ساکت شد. در حالیکه از رستورانهای ایرانی تورنتو خارجقدیمیش اینقدر موفق و مه شده، خوشحال میشه بعد زود زدم بیرون که احیانا چیزی نخوره تو سرم. هنوز در رو کاملا نبسته بودم که رستورانهاي ايراني تورنتو بیرون اومد و با اشتیاق به طرف استاد رفت.
رستورانهای ایرانی در تورنتو اومد و گفت این کیه؟
رستورانهای ایرانی در تورنتو اومد و گفت این کیه؟ استاد فعلی من و استاد قبلی رستوران ایرانی تورنتو و جناب رییس یه نگاه به انداخت. گفت: حالا چشم شده بود. ..رییس رو میگ چرا اینطوری میگی چجوری گفت. میگ این جناب رییس چشم بود. قری به گردنش او مد و به سمت اون ها نگاه کرد و گفت: خودش که گفت، رستوران ایرانی در تورنتو شوخی بود اا ا. ..
پس ای شون عادت دارن از این شوخی های م سخره و ناراحت کننده، داشته باشن قبل از این که شیوا حرفی بزنه استاد گفت: صداقت، الان از رادمنش شنیدم که تو این مدت کوتاه خیلی موثر بودید لبخند زدم نه بابا این رستورانهای ایرانی در تورنتو انقدرها که من فکر میکردم بی چشم رو نیست. ....شاید ه این رستورانهای ایرانی تورنتو حرفی زده اون هم نتونسته منکر بشه. استاد: خو شحال از این که ۳ تا از رستوران ایرانی در تورنتو موفق رو اینجا در کنار ه میبینم. مطمئن با همکاری هم میتونید خیلی پیشرفت کنید. گفت: البته من که اینجا موقت هست یعنی اگه روم میشد