ولی ربات رل یابی تلگرام رایگان احساس میکرد که قادر به نشستن و غصه خوردن نیست که توی باز ی شطرنج کیش و مات بشه و منتظر بمونه تا مت باالخره حکم مرگش رو اعلام کنه. و ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام نمیتونست در مورد ترس های عمیق خودش به آلن چیزی بگه, اون به قدر کافی مشکل داشت و کر ی سوگند یاد کرده بود که مرد ی مثل مت که اون رو بیمار و ناامید و مایوس رها کرده بود و باعث افسردگی, حامله شد یدش شده بود رو از کارش پشیمون کنه. مت اون رو کشته بود, االن چهار سال از ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام زمان میگذشت ولی ربات رل یابی تلگرام هم مت فقط اوضاع رو بدتر میکرد و کارهایی انجام میداد که هر چی توی گذشته با هم داشتن و هر خاطره خوبی رو که با هم گذرونده بودن با طوفانش از بین ببره. و بدتر از همه اینبود که رازشرو یعنی پدر دو قلو ها بودن رو باید در دست مت می گذاشت.
ربات رل یابی تلگرام رایگان به مشکالت ش گره خورده بود
ربات رل یابی تلگرام رایگان به مشکالت ش گره خورده بود و مجبور بود که عذاب وجدانی رو که نسبت به بقیه و مخصوصا آلن توی عمرش احساس میکرد رو هم تحمل کنه ربات دوست یابی حرفه ای یتونست با قطار به ن ربات رل یابی تلگرام بره که این تجربه های تازه ای مخصوصا واسه دو قلو ها داشت میتونست یه ماشین کرایه کنه و با دخترهاش دل به طبیعت بزنه.
میتونست سوار بر ماشین هر سه تاشون به دشت و خلیج های سرسبز ربات دوست یابی حرفه ای برن. آلن رزرو جایی توی گرینمن رو بهش پیشنهاد داده بود. دهکده ای چند مایل) green دور تر از جایی که اون و ربات دوست یابی حرفه ای دوران کودکیشون رو با خوشحالی در اون گذرونده بودن. این فکر هم اون رو یاد سفر به گذشته برای د یدن مادر بزرگ الی که االن مرده بود انداخت.
ربات رل یابی تلگرام رایگان دلش میخواست اونجا چهره های آشنا رو ببینه. تنها فقط برای نفس کشیدن توی هوا ی تازه و سرد شمال, برای د ی دن رودخانه های کم عمق و تپه های دور, برای صخره های با صالبت و محکمی که از دور دست دست ها به خاطر خاک قهوه ای شون تیره ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام میشدن. کر ی دلش برای همه این ها تنگ شده بود.
ربات رل یابی تلگرام که زمانی مال اون بو
توی هوای روشن و سرد روز بعد, اون روی زمین و باالی تپه ایستاده بود. کنار درخت زالزالک (کیالک) و کلبه ای ربات رل یابی تلگرام که زمانی مال اون بود. وقتی که مادر بزرگش, اون مرد این کلبه رو فروخته بود. ولی حاال درست مثل همیشه به نظر میرسید. اون م یتونست باغ ها ی گیاه ی و گیاه های دارویی که یک زمانی بهشون رسیدگی و نگهداری میکرد رو ببی نه. مسیر راه و سنگفرش های جلوی در, بوته های گلی که بوی خوش عطر میدادن. ربات چت ناشناس بدون نیاز به سکه تلگرام که توی ماه ژوئن شکوفا خواهند شد که بوی اون ها شیرین بود و بوی بهشت رو میدادن. درخت سیب هنوز اونجا بود شاخه های قد یمی اون هم به همون اندازه محکم به ربات رل یابی تلگرام رایگان یرسید.
کری مدت ها پیش رو یادش اومد که اون و آلن از همین) درخت باال رفته بودن زمانی که هیچ غم و اندوهی نبود *به سرعت حرکت م یکردن و با ورجه وورجه از ربات رل یابی تلگرام میگذشتن. سرخی غیر عاد ی ای که توی چهره اون دو تا بود مثل یه توله سگ شاد در تپه های اطراف بود که به خاطر چرخیدن زیاد و تقال کردن در این بر و اون بر سرخ میشه و نفس نفس میزنه. ربات دوست یابی حرفه ای در حالی که طوالنی و سخت به صحنه روبروش و تقال کردن