که برو خونه نامزد واقع تی. دیگه خسته شدم از دستش. پس واقعا دوباره برگشته به ربات رل یابی در تلگرام. ا نی پسر زده به سرش جون تو. وونهید شد بود، مثل د ینعره م وی کش دی. بغلم کرد، سرم و گذاشت رو یس ی نه ش. یلیخ خوب آروم باش. ربات رل یابی تلگرام ید گه. یمن د گه به اون خونه بر نم گردم. باشه. هرجا بخوای میریم. ماشین و روشن کرد و راه افتادیم. آرنج دستم و به شیشه ماشین تکیه دادم و بار ها و بارها حرفاش و تو ذهنم مرور کردم. یک ساعتی میشد که آواره خیابون ها شده بودیم. ربات رل یابی در تلگرام حسابی خسته شده بود، کنار زد و دستش و به پشت سرش برد. چطوری تونستی از دست اون روشنک دیوونه فرار کنی؟ باهاش تموم کردم. صورت خیسم و پاک کردم و گفتم: جدی میگی؟
ربات رل یابی در تلگرام ازش خوشم نمیومد
بات های رل یابی تلگرام آخه؟ پوزخندی زد و گفت: نگو که خوشحال نشدی.. ربات رل یابی در تلگرام ازش خوشم نمیومد. ولی نه تا این اندازه که از جداییتون خوشحال بشم. واقعا دیوونه بود. من و تا جنون کشوند. هی راست و چپ گیر میداد. شما دخترا چرا اینجورید؟ سرم و به صندلی تکیه دادم و به خیابون خیره شدم. اشکان؟ جونم. از این به بعد من کجا بمونم؟ برمیگردی خونت. اونجا دیگه خونه من نیست. من نمیذارم از اونجا بری ربات های رل یابی تلگرام. اشکان میخوام یه چیزی بهت بگم. میخوام از اینجا برم، با سینا... بدون اینکه نوید بفهمه. یعنی میخوای فرار کنی؟
مگه راه دیگه ای برام گذاشته؟ نمیبینی دیوونه بازیاشو؟ چطوری میتونی اینکار و بکنی؟ نوید هرچقدم آدم بدی برات باشه، باز این رسم رفاقت نیست. اشکان باور کن من ربات رل یابی تلگرام و خیلی دوست دارم، با تموم بدی و زور گویی هاش. اما نمیتونم اجازه بدم جای من تصمیم بگیره. فکر میکنی با فرار همه مشکالتت حل میشه؟ کالفه تر شدم و از خودم میپرسیدم من واقعا میتونستم همچین خیانتی به نوید و لطف هایی که بهم کرد بکنم؟ میتونستم بدون خدافظی و بی خبر از همه چی دل بکنم؟ میتونستم تا این حد خودخواه باشم صدای زنگ تلفن، رشته افکارم و پاره کرد. امیر بود.
یک لحظه قلبم ریخت و ترسیدم برای ربات رل یابی تلگرام اتفاقی افتاده باشه. الو ربات های رل یابی تلگرام ؟ همتا کجایی تو؟ چی شده؟ صدام می لرزید، چشمام و بستم و گفتم: با توام میگم چی شده؟ نوید. ... نوید تمام شیشه های خونه رو خورد کرده هر چی هم در میزنم، بی فایده ست. مگه تو کلید نداری؟ زود خودت و برسون اینجا. دستپاچه شدم و بریده بریده برای ربات رل یابی تلگرامی تعریف کردم و با سرعت به طرف ۸خونه راه افتادیم.
ربات رل یابی تلگرامی کلید و چرخوند
ربات های رل یابی تلگرام و امیر از ترس، پشت در خونه نوید نشسته بودن. ربات رل یابی تلگرامی کلید و چرخوند و من پشت سر بچه ها داخل شدم. نه شیشه های شکسته عجیب بود و نه بهم ریختگی خونه. چیزی که قلبم و به درد آورد، حال ربات رل یابی تلگرام بود که مثل شیر زخمی، بی جون یه گوشه افتاده بود. تنهاتر و بی کس تر از همیشه... پیرهنش پاره شده بود و به سختی نفس می کشید. از کمدم دوتا شال برداشتم و پیچیدم دور دستاش. چشماش و باز نمی کرد، ربات رل یابی در تلگرام بدنش سست شده بود و عرق میکرد. بیشتر از همیشه دلم سوخت، انگار یادم رفت چند ساعت پیش همین آدم چطوری قلب و غرور من و زیر پاهاش له کرد و از خونش بیرونم کرد. ضربه ای به صورتش زدم و پرسیدم: ربات رل یابی تلگرامی صدای من و میشنوی؟