اما اون اصلا کجا نگاه من رو دید. عصبانیت بی شتر شد و نگاه رو متوجه ثبت نام درسایت همسریابی طوبی کردم. انگاری اون مقصر بود. ابروهاش رو داد بالا گفت: خیلی ببخشید که با سر رفتی تو شکم من هم پرو خواست جوابش رو بدم که از دیدن انچه که دیدم دهن قفل شد. طرف را ست پیراهنش کمی پایین تر از سر شانه اش جای رژلب افتاده بود. انگار یکی عکس لب رو با دقت نقاشی کرده بودن. چه افتضاحی. ..ثبت نام همسریابی امید من چرا باید همیشه به این بخورم. ..الان پیش خودش میگه این دختره حتما از قصد خودش رو میزنه به من. ....
ثبت نام درسایت همسریابی طوبی رو بر قرار ترجیح دادم و بدو زدم بیرون. حتی نزدیک بود چند بار از پله ها ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل پایین پله ها با صدای ثبت نام برای همسریابی سر جام وایسادم. یه دست رو روی قلب ذاشت و یه دست و به نردهای طلایی پله ها رفت. همینطور نفس نفس میزدم. به ثبت نام همسریابی دوهمدم نگاه کردم کسی انجا نبود جز چند تا بچه که مشغول بازی بودن. ثبت نام برای همسریابی با خنده اومد پایین کنارم ای ستاد و گفت: چی شد ثبت نام همسریابی حافظون، چرا یهو رم کردی ؟ وای ثبت نام درسایت همسریابی طوبی. ..
ثبت نام در همسریابی طوبی میگی چی شده یا نه ؟
ثبت نام سایت همسریابی همدم. . چیه. ...چرا اینطوری میکنی ؟ اگه بدونی، . اگه بدونی. ...وای وای وای کلافه گفت: اه....ثبت نام در همسریابی طوبی میگی چی شده یا نه ؟ دست رو روی پیشونی ذاشت و گفت: مگه تو ندیدی ؟ چی رو. ..اینکه خوردی بهش وای این یکی رو یادم رفته بود. ..وای خوب اتفاق بوده. ..از قصد که نرفتی تو ثبت نام سایت همسریابی همدم بعد هم دستش رو ذاشت رو دهنش و خندید زهر مار، خنده داره ولی خودمونیما، یه لحظه مثل این فیل هندی ها شده بود که. ... دست رو ذا گشت جلوی دهنش و گفت: یه ذره دیگه حرف بزنی خودم خفه ات میکنم.
دست هاش رو به حالت ت سلی بالا برد. دست رو برداشت. ثبت نام برای همسریابی به د ست اشاره کرد و گفت: اه, ثبت نام همسریابی حافظون رژم رو پاک کردی دوباره یادم انداخت. آروم زدم به پیشونی: وای ثبت نام همسریابی دوهمدم وای. .. اه چه مر ته ؟ ندیدی ؟ دیدم پس تو هم دیدی. ....خودش هم دید ؟ خودش که یه پنج دقیقه داشت تو ب*غ*ل تو حال به حالی میشد، حس بیناییش هم فکر میکنم هنوز کار میکرد یکی محکم زدم تو سرش و گفت: اینقدر این رو یاد من ننداز سرش رو مالید و گفت: خب خودت کرم داری هی ازم میپرسی دیدم یا ندیدم ؟. ....
من اون رو نمیگ، لباسش رو میگم. ..دیدی؟ ثبت نام همسریابی امید. ..آره بابا لباس تنش بود رفت یکی دیگه بزن به سرش که عقب کشید و گفت: ثبت نام در همسریابی طوبی
ثبت نام سایت همسریابی همدم. ...اینقدر رو اعصاب من شیرجه نزن
نزن موهام خراب شد به ثبت نام سایت همسریابی همدم. ...اینقدر رو اعصاب من شیرجه نزن خیل خوب بابا. حالا لباسش چی ؟ عکس لب افتاده بود رو پیرهنش. ...ثبت نام همسریابی دوهمدم کاش رژ لب نمیزدم، یا حداقل اون یه پیرهن تیره میپوشید جون من. اه، من ندیدم ثبت نام درسایت همسریابی طوبی. اگه همونطوری بیاد پایین چی ؟وای ثبت نام برای همسریابی چکار کن ثبت نام همسریابی حافظون هی سرش رو تکون میداد و میخندید. شال رو که کمی شل شده بود، باز و بسته کردم و گفت: کوفت، بگو چه کار کنم ؟ ثبت نام سایت همسریابی دوهمدل رو چکار کنی؟ اگه همینطوری بیاد پایین همه میفهمن ؟ چی رو میفهمن. ....اصلا از کجا میفهمن ؟