سعی میکردم خاطراتی که در باغ تلگرام صیغه موقت داشتم رو فراموش کنم اما باز هم از خاطراتم یاد میکردم و حاالهم سعی میکردم ارغوان و تخت بیمارستانش رو فراموش کنم اما... پا در اتاقم گذاشتم و حس میکردم روی هوا در حال پرواز هستم و حرکت نمیکنم. پاهایم قدرتی نداشت اما قدم بر میداشتم. قلبم بی تابی میکرد اما شاد بودم. با دیدن پذیرایی خانه خودم قلبم تلگرام صیغه موقت از شادی شده بود. چشمم بی اختیار به دنبال طراحی کانال تلگرام صیغه موقت عفت میگشت که باالی کاناپه قرار داشت. با سرعت به سمت دخترک رفتم و دستم رو روی گونه های زیبایش کشیدم و شروع به خندیدن کردم. از روی کاناپه بلند شدم و با سرعت به سمت اتاق خوابمان رفتم. اسمان اتاقمان به رویم لبخند میزد.
کانال تلگرام صیغه موقت عفت نقره ای رنگ اتاقمان چنان برق میزدند که حس میکردم در میان ابرها پرواز میکنم. با شادی قدم برمیداشتم و در اتاق در حالی که دستهایم از هم باز بود میچرخیدم. تلگرام صیغه موقت بلندی میکشیدم و عطر سروشم رو در ریه هایم فرو می بردم. نفسهای عمیق و متوالی که میکشیدم شادی خاصی رو در وجودم ایجاد کرده بود. به سمت میز کانال ازدواج موقت رایگان رفتم و عطر سروش رو از روی میز برداشتم و کمی از ان رو به مچ دستم زدم و با عشق عطر تندش رو وارد ریه هایم کردم و به سمت تختمان رفتم و روی ان دراز کشیدم.
تخت که روزهای زیادی در اغوش سروش به خواب و ارامش فرو رفته بودم و چه شبهایی که بی او بودم و ارزو داشتم که ای کاش او بود تا در اغوشش به ارامش ابدی می رسیدم اما کانال تلگرام صیغه موقت عفت را نداشتم. روی تختمان دراز کشیدم و به یک طرف چرخیدم تا مچ دست راستم رو که به ان عطر سروش را زده بودم جلوی بینی ام بگیرم. با ارامش خاصی چشمانم رو بستم و نفس های عمیقی کشیدم.
کانال ازدواج موقت با عکس بیدار شدم
متوجه نشده بودم کی روی تخت به خواب فرو رفته بودم که با صدای کانال ازدواج موقت با عکس بیدار شدم. -کانال ازدواج موقت رایگان... مامانی بیدار شو... چشم که باز کردم تلگرام صیغه موقت رو ان سوی تخت دیدم که من رو صدا میکند. لبخند عمیقی زدم و برای در اغوش کشیدنش دستهایم رو باز کردم اما سامان با لبخند و شیطنت خاص خودش با پاهای تپلش اتاق رو دور زد و با سرعت از اتاق خارج شد. روی تخت نیمخیز شدم و با عشق دستهایم رو برای خمیازه کشیدن باز کردم و در همان لحظه صدای موسیقی به گوشم رسید.
صدای موسیقی به کانال ازدواج موقت رایگان رسید.
کانال ازدواج موقت با عکس گرم و اهسته ای همراه صدای موسیقی به کانال ازدواج موقت رایگان رسید.
گوشهایم رو برای شناسایی صاحب صدا تیز کردم. برقی در وجودم ایجاد شد. کانال تلگرام صیغه موقت عفت لذت خاصی رو در بر گرفته بود. با پاهایی لرزان از تخت پایین امدم و با قدمهایی اهسته از اتاق خارج شدم. هر چه از اتاق دورتر میشدم صدا نزدیکتر میشد. لبهایم به لبخند باز شده بود. وقتی روبروی کانال ازدواج موقت با عکس سیاه رنگی که سروش عزیزم پشت ان نشسته بود ایستادم بی اختیار بغض غربی گلویم رو فشرد. سروش نگاهم میکرد و نگاهش نوازشم میکرد. سرم رو به نشانه سالم تکان دادم و او بعد از اینکه لبخندی زد دستهایش رو روی پیانواش گذاشت و با صدای نرمش خواند. نگاهش به روی صورتم بود و با ارامشی که در نگاهش موج میزد لبهایش از هم باز میشد و میخواند. همانجا روبرویش ایستادم. اینجا یکی برات میمیرهبرای اخرین بار خدانگهدار کانال ازدواج موقت با عکس برو ولی خاطراتمو کانال ازدواج موقت رایگان برو عزیز گریه نکن دلم میگیره توی چشمام نگاه نکن دست منو رها نکن*** دیگه بسه گریه نکن ساکت شده بود