و بهترین ربات دوستیابی رایگان عینکی که توش بود و گذاشت رو چشماش و گفت: االن دیدت چطوره؟ نگاه بردیا خیره شد بهم نگاهی که یک سال حسرتشو داشتم با صدای لرزونی گفت: عادی میبینم! بادیدن این معجزه نتونستم جلوی خودمو بگیرم و بغضم ترکید بهترین ربات دوستیابی رایگان دستاشو باز کرد... بدون توجه به اون همه دکتر تو اتاق رفتم سمتش اما بعد از برداشتن قدم اول سرم گیج رفت و همه جا سیاه شد
"بهترین ربات دوستیابی رایگان ایران" من_هستی جان؟خانومم؟ جواب نمیداد فقط اشک میریخت و نگام میکرد وقتی دید بعد از یک سال میتونم ببینمش از خودم هنوز باورم نشده میتونم ببینم چه برسه به هستی! بالخره بعد از یک سال تونستم به زندگی عادی برگردم...بهترین ربات دوستیابی رایگان در تلگرام تونستم عشق نازمو ببینم...اندام بیش از حد الغرشدشو... چشای به گود نشستشو...
نفس بهترین ربات دوستیابی رایگان ایرانی بند میاره!
صورت رنگ پریدشو.. ازهمه بدتر اشکای مثل مرواریدشو...! گونشو اروم بوسیدم و گفتم: خانومم بسه دیگه...گریه نکن...یادت که نرفته اشکات نفس بهترین ربات دوستیابی رایگان ایرانی بند میاره! باشوق بین گریه خندید و گفت: بهترین ربات دوستیابی رایگان ایران... باورم نمیشه...تومیتونی منو ببینی؟ دستشو فشردم و گفتم: اره عشق من...اره زندگی من... اره نفس من.... میتونم ببینمت...خوبه خوب میتونم ببینمت!
بازم خندید و گفت: وای بازم اشکاش جاری شد و گفت: بهترین ربات دوستیابی رایگان ایرانی؟ موهاشو بردم پشت گوشش و گفتم, : بهترین ربات دوستیابی رایگان در تلگرام دل بهترین ربات دوستیابی رایگان خیره شد به عینکمو گفت: تاکی باید اینو بزنی؟ دستشو بوسیدم و گفتم: تا چند ماه دیگه عزیزم دستی به گونم کشید و گفت: اشکال نداره فدای سرت اقایی همین که میبینی کافیه! زول زدم به چشماش و درحالی که سرمو میاوردم پایین گفتم: خانوم خوشگلم! همین که از اینجا بریم بیرون میرم دنبال کارای عروسی باید بریم سرخونه و زندگی خودمون بهترین ربات دوستیابی رایگان ایران به میلی متر رسید و اروم گفتم: باید بریم زیر یه سقف عشق من! دستاشو دور گردنم حلقه کرد و پبشونیشو چسبوند به پیشونیم اروم گفت: سقفی برای منو تو! ممنونم ازت...
بهترین ربات دوستیابی رایگان در تلگرام دیگه ای راجبش نگفت
باتموم وجودم میتونم خوشبختیو حس کنم! پایان! کیانی: باغ؟؟کدوم باغ؟ -بهترین ربات دوستیابی رایگان در تلگرام دیگه ای راجبش نگفت ولی قرار شد یه روز منو ببره اونجا بهترین ربات دوستیابی رایگان ایرانی: خب اینکه خیلی خوبه...پس تا حدودی بهت اطمینان کرده که اول کاری میخواد اونجا ببرتت! -بعید میدونم، این پسره زیادی مرموزه... کیانی: به هر حال ما تا میتونیم باید خودمونو بهشون نزدیک کنیم...در حال حاضر فقط اطلاعاتی که خودشون به ما میدن میتونه کمکون کنه سری تکون دادم که بهترین ربات دوستیابی رایگان ایران درو باز کرد و اومد تو تاوان: سلام منو بهش سلام کردیم که امینی پرسید: خب چیشد؟؟ تاوان: شایان خیلی تیزه...آدمیه که بهترین ربات دوستیابی رایگان درزش نمیره...باید بیشتر از اینا جلو بریم...
یعنی دیگه باید چیکار کنیم؟؟ تاوان: خب...میدونین من دیشب از سرهنگ یه دستور دریافت کردم...البته گزارش دادم بعد ایشون این دستورو دادن! کیانی: چه دستوری؟ تاوان یکم این پا و اون پا کرد و گفت: یکی از ما سه تا باید داماد شایان شه! بهترین ربات دوستیابی رایگان در تلگرام امینی و کیانی همزمان با هم گفتیم: چی؟؟؟ تاوان: سوری...یه ازدواج سوری! کیانی: امکان نداره تاوان: تنها راهیه که فعلا داریم بهترین ربات دوستیابی رایگان ایرانی: نه خیلی راهای دیگم واسه نزدیک شدن بهشون هس تاوان: مثلا؟؟ امینی یکم فکر کرد و به منو کیانی نگاه کرد و هیچی نگفت تاوان: آ...دیدین؟