و بر گشت سر جام. یعنی اون موقع دل میخواست با یه چیزی بزن تو سراین جوجه مهندس. امیر یه طرحی رو با خودکار رو کاغذی کشید و رفت طرف من این طرحی که میخوام روی نقشه به به به. ..ببین چه بویی میاد بليط هواپيما خارجي ارزان. بیا تو که لوبیا پلو های خاله من خوردن داره. بليط هواپيما خارجي الي گشت همراه امیر امد داخل و گفت: بليط پرواز خارجي ارزان من به امیر گفت که غذا میرم بیرون، ولی اصرار کرد بمون جون خودت، تو هم چقدر بدت امد بليط هواپيمايي خارجي
: خواهش میکنم بليط هواپيما خارجي ارزان, مامان برای شما هم غذا گذاشته، بفرمایید خواهش میکنم. امیر گفت: تا من میرم دستهام رو میشورم کسی ناخنک به غذا نزنه که اصلا خوش نمیاد. حتما منظورش به من بود چون وقتی این رو میگفت نگاهش به من بود و ه اینکه من از همه نزدیکتر به غذا بودم. من گفت: معمولا این عادت آقایونه امیر: من از این عادتها ندارم. بعد هم رفت بیرون. نفسم رو با صدا دادم بیرون. چون خیلی گرسنه بودم حال نداشت تو دل فحشش بدم. بی خیال شدم و منتظر نشست آقا تشریف بیارن. بليط هواپيما خارجي الي گشت و شیوا داشتن زیر چشمی همدیگر رو دید میزدن که امد.دستهاش رو به ه مالید و گفت: خب بس بعد هم کفگیر رو برداشت و اول برای خودش کشید و بعد برای
بلیط هواپیما خارجی ایران ایر بعد کفگیر رو داد
بلیط هواپیما خارجی ایران ایر بعد کفگیر رو داد دست شیوا. بليط پرواز خارجي ارزان کفگیر رو به سمت من رفت و گفت: بکش بليط هواپيمايي خارجي
گفت: اول تو بکش. فرق نداره کی اول باشه کی آخر. .به اندازه کافی برای همه هست تیرم خورد به هدف. امیر سرش رو بالا آورد و گفت: گفتن خانومها مقدمترن، اما احتمالا کسی که این رو گفته حتما خیلی زن ذلیل بوده. بعد همراه با بليط هواپيما خارجي ارزان زد زیر خنده. اما بليط هواپيما خارجي الي گشت زود خودش رو جمع و جور کرد و مشغول خوردن شد. شیوا یه کفگیر غذا برام کشید. کفگیر دوم رو گرد کردم و گفت: همین کافیه. امیر یه پوزخند زد و گفت: اشتهاتون کور شد نمیدونم من و اون چرا چشم نداشتی همدیگر رو ببینی. گفت: برای چی باید اشتهام کور بشه. من همینقدر غذا میخورم. شیوا: امیر میشه دست از این شوخی هات برداری. تو که من رو میشناسی من اخلاق اینه. با همه شوخی میکنم. شیوا: میدونم اما ممکنه بلیط هواپیما خارجی ایران ایر ناراحت بشه دلیلی نداره ناراحت بشه...بليط هواپيمايي خارجي
کار جدی ام اما خارج از اون میشم خودم. رو به شیوا گفت: شیوا جون من اصلا ناراحت نشدم. حالا هم بهتره غذا ت رو بخوری. حیف این غذای خوشمزه نیست که بخاطر حرفهای بیخودی یخ کنه و از دهن بیوفته. بعد هم بااعصاب داغون مشغول خوردن شدم. شیوا گفت: کی میشه تو زن بگیری، بلکه همه یه نفس راحت از دست تو بکشن. امیر گفت: من و بلیط هواپیما خارجی فلای تودی از اون دستهایی هستی که حالا حالا ها نمیتونی زن بگیری. میدونی چرا؟ بليط پرواز خارجي ارزان: چرا؟ چون بليط هواپيما خارجي الي گشت
بلیط هواپیما خارجی فلایتیو پول نداره براش زن بگیره
بلیط هواپیما خارجی فلایتیو پول نداره براش زن بگیره، من هم که یه پاپاسمی از بابام نگرفت. این شرکت رو هم که میبینی یک سال راه انداخت با اون ما شین که تو پارکی نگ پارک، ه مه با قرض و قو له اس. پس نتی جه میگیری که چی؟حالاحالاها وقت زن رفتنمون نیست. با این حرفش میخوا ست جواب روز اول رو بده که با ثروت باباش مهندس نشده و این دفتر دستک رو با پول باباش راه نیانداخته. حالا کی به تو زن میده با این اخلاق ندت. نگاه به بليط هواپيمايي خارجي
افتاد که تو خودش بود. ببین چطوری زد تو ذوق پسر مردم. ازت نگذره مرد. ..........