تمنا با اظطراب گفت: داداش اروم باش هستی به مامانش گفته جوابش منفیه سرمو بین دستام گرفتم...اون مرتیکه اومده بزرگترین سایت دوستیابی عشق من اونوقت من اروم باشم؟؟ هستی دستشو گذاشت رو بازومو گفت: بردیا بخدا من گفتم مامان بهشون بگه من جوابم منفیه سرمو بلند کردم...خشم تو کل وجودم بود...اخ بزرگترین سایت دوستیابی کرمانشاه بهترین سایت دوستیابی در ایران اینجا بود تیکه تیکه ش میکردم... از جام بلند شدم که گوشیه هستی زنگ خورد...گوشیشو از رو میز برداشت نگاهم افتاد رو صفحش...
شماره عمه بزرگترین سایت دوستیابی در ایران.... دست هستیو کشیدم و از پله عا بردمش باال...باهم رفتیم تو اتاقش و اشاره کردم بشینه رو تخت و جواب بده... دکمه اتصال و زد که زدمش رو اسپیکر.... هستی با استرس نگام کرد که انگشتمو به نشونه سکوت گذاشتم رو دماغم.... صدای عمه پیچید تو گوشی: الو هستی جان؟ هستی _س...سالم بزرگترین سایت دوستیابی در ایران خوبین؟ عمه_سالم عزیزم خوبم تو خوبی؟
بزرگترین سایت دوستیابی هستی _ممنونم سالمتی خبری نیست عمه_هستی جان راستش زنگ زدم راجب جوابی که دادی حرف بزنیم هستی تو جاش بزرگترین سایت دوستیابی کرمانشاه شدو گفت: اتنا جون من جوابمو دادم دیگه چه حرفی؟
بهترین سایت دوستیابی در ایران پیچید تو گوشی
صدای بهترین سایت دوستیابی در ایران پیچید تو گوشی: دلیل این جوابت چیه؟ دستام مشت شد...بهترین سایت دوستیابی بین المللی زنگ زده با نفس من حرف بزنه؟ گوشیو از دست هستی کشیدم بیرون و از اسپیکر درش اوردم من_دلیلش پسر داییته چند ثانیه حرفی نزد اما بالخره گفت: به پسر دایی عزیز نمیدونستم داری صدامو میشنوی دستمو کردم تو جیب شلوارم و گفتم: حاال که میدونی حرفتو بزن هستی اومد کنارمو دستشو گذاشت رو بازوم...
دستمو از جیبم دراوردم و دور شونش حلقه کردم و چسبوندمش به خودم... شایان_من با هستی کار دارم نه تو... از هستی فاصله گرفتم غریدم: اسم هستیو به دهنت نیار کثافت خندید و گفت: چرا بزرگترین سایت دوستیابی؟نکنه تو پریدم وسط حرفشو داد زدم_اره من...من پام برسه تهران میرم خواستگاریش و یه بزرگترین سایت دوستیابی کرمانشاه هم سر تو میارم که یادت بره اسمت چی بوده؟
بهترین سایت دوستیابی بین المللی بیاری؟؟
با عصبانیت گفت: تو کی هستی که سرمن بهترین سایت دوستیابی بین المللی بیاری؟؟پاتو تو کفش من نکن بهترین سایت دوستیابی در ایران هستی ماله منه مشتمو کوبیدم به دیوار و عربده زدم: خفه شو هستی ماله منه ماله من میکشم ک که حتی بخواد بهش نگاه کنه فهمیدی؟؟؟؟؟؟ صدای نفس نفس منو شایان قاطی شده بود...مطمئنم اگه االن دم دستم بود زندش نمیراشتم... صدای دادش پیچید تو گوشی: روزی که مال من میشه قیافت دیدنیه اقای بردیا رادان گوشیو پرت کردم تو دیوار و فریاد زدم_زندت نمیذارم بهترین سایت دوستیابی بین المللی گوشیه هستی هزار تیکه شده بود نگامو ازش گرفتم و به هستی نگاه کردم...نشسته بود کنار دیوار و تو خودش جمع شده بود.. .یکم دقت کردم...بزرگترین سایت دوستیابی میلرزید....
رفتم سمتشو بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت... بزرگترین سایت دوستیابی کرمانشاه گفتم: اروم باش عشق بردیا...نترس دیگه اتفاقی نمیافته... نمیذارم کسی تورو ازم بگیره خانومم اروم باش. لرزش بندش قطع شده بود و پیرهنمو تو دستش مچاله کرده بود...از خودم جداش کردم که با بغض نگام کردو گفت: بهترین سایت دوستیابی در ایران کاری نکنی نشه جمعش کرد.. بزرگترین سایت دوستیابی در ایران بوسیدم و از جام بلند شدم و گفتم: نترس...اتفاقی نمیفته... خواستم برم