و تا االن خندیدم و گفتم: -پس پری چی؟ میرم فردا بهش میگما! نیشگونی از بازوم گرفت. -اخ! -بگی میکشمت. مامان خندید: -مناسبت شیرینی چیه پسرم؟ هیراد: چک و سفتههام رو گرفتم و اینکه امشب میریم خونه پری اینا برای خواستگاری. من و هیلدا دستامون رو مشت کردیم و پریدیم و گفتیم: -برنامه های جدید دوستیابی! مامان: قربونتون برم دو قولوهای من! بعد خوردن شیرینی سمت اتاقم رفتم تا لباس مناسبی برای شب پیداکنم. مامان و هیراد هم رفتن توی برنامه هاي جديد دوست يابي تا برنامه های جدید دوستیابی اصفهان جریان برنامه های جدید چت و دوستیابی رو براش تعریف کنه. وجودم پر از ذوق بود. ازت ممنونم به خاطر برنامه های جدید دوستیابی همه اتفاق خوبی که بهم هدیه دادی!
دلم میخواهد نامت را صدا کنم یک طور دیگر جوری که هیچکس صدایت نکرده باشد یک طور که هیچکس را صدا نکرده باشم دلم میخواهد نامت را صدا کنم یک طور که دلت قرص شود که من هستم یک طور که دلم قرص شود که با بودن من، تو هم هستی برنامه های جدید چت و دوستیابی طاقتم دیگه داره از دست میره، همهی وجودم بهش نیاز داره! دلم میخواد دستاش رو بگیرم و توی چشمای توسی رنگش زل بزنم و بهش بگم: -دوستت دارم خانمم! بیتابم برای آغوشش، برای شنیدن اسمم از زبونش، دلم تنگ شده برای بحث کردن باهاش، برای غر غر کردناش!
برنامه های جدید دوستیابی اصفهان که خوابیده نگاه کردم
از جلوی پنجره کنار رفتم و به برنامه های جدید دوستیابی اصفهان که خوابیده نگاه کردم. کاش برنامه های جدید دوستیابی کره ای مثل شما درکم میکرد! دستام رو توی موهام فرو بردم و کالفه دور و اطراف اتاق چرخیدم. برنامه هاي جديد دوست يابي: بیا بشین سرگیجه گرفتم! -نمیتونم آروم بگیرم رامین، دلم خیلی براش بیقراری میکنه؛ مثل یه گنجشک که وقتی توی قفس میافته قلبش داره از جا درمیاد. قلبم داره میاد توی دهنم! -چرا غصه میخوری داداشم؟ همه چی حل میشه! مطمئنم ترالن میبخشتت، دیدی مامانش بخشید! -نمیدونم؛ ولی ترالن من خیلی شکسته. جلوی چشماش دستای ویدا رو گرفتم، باهاش خندیدم. اشکام یکی یکی ریختن. روم رو به سمت دیوار برگردوندم. رامین از جاش بلند شد و نزدیکم اومد: -ببینمت پسر؟ بچه شدی؟!
با برنامه های جدید دوستیابی خش گرفته و لرزونم گفتم: -دیگه بسه! برام تحمل این همه غم سخته! دیگه بسه این همه دوری رامین، نمیخوام حتی یه دقیقه ازش دور باشم، میخوام بازم برم در خونهشون! -چی میگی پسر؟ ساعت رو دیدی؟! میخوای بری در خونهشون نصف شبی چی بگی؟ برنامه های جدید دوستیابی اصفهان داداشم یکم صبر داشته باش!! قلبم تیر کشید. دستم رو گذاشتم روش و دست دیگهام رو هم به دیوار گرفتم. برنامه هاي جديد دوست يابي سریع بازوم رو گرفت. -خوبی آرشام؟ -خوبم. -بریم بیمارستان؟ -نه؛ دراز بکشم بهتر میشم. روی تخت دراز کشیدم. دردش طاقت فرسا بود؛ ولی با هر جون کندنی خوابیدم. -برنامه های جدید چت و دوستیابی؟ مادر گوشیت داره زنگ میخوره! چشمام رو باز کردم و به دستای مامانی که گوشی رو به سمتم گرفته بود نگاه کردم. -مرسی! الو؟ -سالم آرشام. صداش برام آشنا اومد. -ببخشید به جا نیاوردم. برنامه های جدید دوستیابی در ایران. -سالم، خوبی؟ -خوبم، تو چهطوری؟
برنامه های جدید دوستیابی کره ای نیستم
برنامه های جدید دوستیابی کره ای نیستم. -راستش زنگ زدم تا کمکت کنم. -چه کمکی؟ -میخوای ترالن رو به دست بیاری یا نه؟ پر از شوق گفتم: -معلومه که میخوام. جورایی هنرنمایی میکنن! ترالنم با خودم میبرم. فرصت خوبیه با خوندن برنامه های جدید دوستیابی حرف دلت رو بهش بزنی. خبر دارمامشب تو خونهی یکی از بچهها دورهمی داریم. همه با گیتاراشون میان و هر آهنگی دلشون میخواد میخونن، یه نوازنده خوبی هستی و صداتم حرف نداره! -قربونت داداش، این لطفت رو هیچ وقت فراموش نمیکنم! بیزحمت آدرس رو برام بفرست. -باشه، امیدوارم بتونی خنده به لبای خواهرم بیاری. کاری باری؟! که میتونم، نه داداش به سالمت! -برنامه های جدید چت و دوستیابی میبینمت. -برنامه های جدید دوستیابی کره ای. گوشی رو قطع کردم و به مامانی و رامین منتظر نگاه کردم. -منتظر چی هستین؟ برنامه هاي جديد دوست يابي: اینکه بدونیم چی شد؟ چی گفتن؟ چی کار قراره بکنی؟ کجا قراره بری که اینقدر خوشحال شدی؟ خندیدم، یه خنده از ته دل! -مجال بده عزیز من! برنامه های جدید دوستیابی در ایران بود، امشب دورهمی دارن. ترالن هم اونجاست. هیراد گفت اگه میخوام به دستش بیارم بهتره با آهنگ حرف دلم رو بهش بزنم. رامین: آخ جون! هیلدا هم میاد؟