سمت در که دستمو چنگ زد وگفت: کجا میری؟ برنامه دوستیابی نی نی سایت از دستش کشیدم بیرون و گفتم: میرم تهران قبل از نرم افزار دوست یابی نی نی سایت فرصت کنه حرفمو تجزیه تحلیل کنه از اتاقش زدم بیرون جلوی در سامیار جلومو گرفت و گفت: کجا میری بردیا؟ نفسمو فوت کردم و گفتم: شما که همه چیو شنیدین االن انتظار داری من کجا برم؟ صدای برنامه دوستیابی نی نی سایت از پشت سرم بلند شد_تهران سرمو تکون دادم که سامیار گفت: بردیا اون یه زری زد مگه میتونه هستیو مال خودش کنه؟. دستم مشت شد... مرتیکه اشغال میکشمش....
شنیدم برنامه دوست یابی ایرانی نی نی سایت تو تعطیالتیم بلیط گیر نمیاد
بهترین برنامه دوستیابی نی نی سایت کنار زدم و از در زدم بیرون.... سوار ماشینم شدم لحظه اخر صدای داد نرم افزار دوست یابی نی نی سایت شنیدم برنامه دوست یابی ایرانی نی نی سایت تو تعطیالتیم بلیط گیر نمیاد "۲ساعت بعد" من_ خانوم به بلیط واسه تهران همین االن... سریع! دختره از باالی عینکش یه نگاه بهم انداخت و گفت: چخبرته اقا؟؟ارومتر.. نفسمو فوت کردم و گفتم: من عجله دارم خانوم زودباشید صدای پر تحکمم کار خودشو کرد...دختره بدون اینکه جوابمو بده کلشو کرد تو برنامه دوست یابی خارجی نی نی سایت و بعد از چند مین گفت: متأسفم تا فردا بعدظهر پروازی به تهران نداریم مشت محکمی به میزش زدم و زیر لب گفتم: گندت بزنن لعنت به این شانس نفسمو فوت کردم و رفتم تو محوطه سوارم ماشینم شدم..
جلوی در خواستم بپیچم که ماشین بهترین برنامه دوستیابی نی نی سایت جلوم ترمز زد... کالفه نگاش کردم سامیار از ماشینش پیاده شد و اومد سمت ماشینم که دنده عقب گرفتم ارتان با ماشینش اومد سمتم...وقتی از جلوی در رفت کنار مسیرمو عوض کردم و با سرعت از در خارج شدم....از اینه نگاشون کردم...با بالتکلیفی وایساده بودن کنار ماشینشون.... یک ساعت بعد خودمو رسوندم به ایستگاه قطار و رفتم جلوی میز خانومه و گفتم: خانوم من واسه امروز یه بلیط میخوام به مقصد تهران... دختره چنتا برگه رو جابه جا کرد و دکمه های کیبوردو فشار داد...اه جون بکن دیگه...
برنامه دوست یابی خارجی نی نی سایت گرفته انگار داره
برنامه دوستیابی نی نی سایت جور برنامه دوست یابی خارجی نی نی سایت گرفته انگار داره چه کار شاقی میکنه. دو مین بعد که دیگه داشتم نقشه کوبیدن سرش به میزو میکشیدم سرشو بلند کرد و گفت: بیست دقیقه پیش قطار شیراز به مقصد تهران حرکت کرده تا دوروز دیگه قطاری به اون مقصد نداریم نفسمو فوت کردم. .. چرا نمیزارن من برم تهران؟ باماشینم برم خیلی طول میکشه... بجز نرم افزار دوست یابی نی نی سایت قطارم که با چیز دیگه نمیشه رفت...دستمو فرو کردم الی موهام...برنامه دوست یابی ایرانی نی نی سایت که نمیشه برم تهران باید خودمو خالی کنم.... ..
راه دوساعته رو سه ساعته اومدم...چشام بزور باز بود.... جلوی خونه کجو کوله شایدم وسط کوچه پارک کردم و پیاده شدم...به در تکیه دادم و دستمو گذاشتم رو زنگ...حتی حال نداشتم دست کنم تو جیبم کلیدو بردارم...در باصدای تیکی باز شد که اگه به موقع دستمو نمیگرفتم به دیوار پخش زمین میشدم....با قدمایی که به زمین کشیده می شد راه افتادم سمت خونه که در ورودی به شدت باز شد
بهترین برنامه دوستیابی نی نی سایت پشتش ارتانو سامیارو بقیه ریختن بیرون... برنامه دوستیابی نی نی سایت رسید بهم و با چشای اشکی گفت: بردیا چیکار کردی باخودت ارتانو سامیار زیر بغالمو گرفتن و کمک کردن راه برم... دستمو از دور شونه سامی برداشتم و گذاشتم رو گونه هستی با صدای گرفته ای که ناشی از فریادام تو اتوبان بود گفتم: چرا چشات خیسه؟ مگه نگفته بودم گریه کنی اسمتو نمیارم؟ دستمو از دور شونه برنامه دوست یابی کره ای نی نی سایت برداشتم و یه قدم به نرم افزار دوست یابی نی نی سایت نزدیک تر شدم که دنیا دور سرم چرخید آخرین چیزی که یادمه صدای جیغ هستی بود ""برنامه دوست یابی خارجی نی نی سایت ""هستی نشستم کنار تخت بردیا رو زمین و دستشو گرفتم تو دستم...بمیرم