- سرشو برد عقبو لبخند مرموزی زد و از برنامه دوستیابی فارسی بلند شد، سرمو چرخوندمو نگاش کردم...دستشو برد سمت دکمه های پیرهنشو مشغول باز کردنشون شد! نفس نفس میزدم، آب دهنم و با صدای بدی قورت دادم که دکمه هاشو کامل باز کرد و پیرهنشو از تنش درآورد... اومد جلوتر و گفت: تا حالا هر چی بات را اومدم دانلود برنامه دوست یابی فارسی ios شدی کوچولو، ولی بدون من از تو نمیگذرم... اینو گفتو بعد دستش رفت سمت شلوارش! میخواس دکمشو باز کنه که چشامو بستم. بلند زد زیر خنده و گفت: نترس خانومی، اگه دختر خوبی باشی بهت خیلی خوش میگذره... برنامه دوستیابی فارسی غلیظی کردمو بلند داد زدم: خفه شو...برنامه دوستیابی جدید فارسی مثل اون هرزه هایی نیستم که عروسکه هر شبتن!
- این حرفو که زدم رگ گردنش متورم شد و با عصبانیت اومد جلوم و یکی خوابوند زیر گوشم! درد بدیو تو صورتم حس کردم ولی حتی یه َ آخم نگفتم...تنها چشامو بهم فشار دادم تا دردم و بروز ندم! اومد سمتمو با حالت پشیمونی رو بهم گفت: ببخش برنامه دوست یابی فارسی ios...خب ببین چه حرفایی میزنی، بذا حالمونو بکنیم انقد اذیت نکن! برنامه چت و دوستیابی فارسی رایگان خشممو تو چشام ریختمو بهش خیره شدم که اومد پشتمو شروع کرد به باز کردن دستام و همزمان گفت: ببین برنامه دوستیابی فارسی باز میکنم که هردوتامون راحت تر باشیم پس فکر فرار به سرت نزنه!!
برنامه چت و دوستیابی فارسی که باز کرد
چون بد میبینی! برنامه چت و دوستیابی فارسی که باز کرد از پشت محکم تو دانلود برنامه دوست یابی فارسی ios نگهم داشت...هر چی تقلا کردم ولم نکرد و پرتم کرد رو تخت و روم خیمه زد. سرشو آورد نزدیک صورتم، داشت لباشو میذاشت رو لبام که یهو به قفل در شلیک شد و بعدش در با صدای بدی باز شد! لبخندی زدم...پس بالاخره یکی از ا اومد دنبالم. برنامه دوست یابی فارسی ios با شنیدن صدای در صورتشو برگردوند و بدون هیچ حرفی به یه نقطه زل زد! چون جلوم بود نمیتوستم ببینم که کی اون پشت واستاده...چیزی نگذشت که برنامه چت و دوستیابی فارسی رایگان از روم بلند شد.
از جام پاشدمو رومو چرخوندم تا فرشته ی نجاتمو ببینم که... چیزی که میدیدم باورم نمیشد...هین بلندی کشیدمو دستمو جلو دهنم گرفتم و حیرت زده به شخص رو به روم نگاه کردم! نه امکان نداشت...برنامه چت و دوستیابی فارسی یعنی...غیر ممکنه سرتاپاشو دید زدم، همه چی مشخص بود اما من نمیتونستم چیزی که میدیدمو قبول کنم! باورش خیلی سخت بود. تیام با لباس و اسلحه ی تو دستش جلوی برنامه دوست یابی فارسی ios واستاده بود و تفنگشو به سمتش گرفته بود! آرادم مثل من باور نمیکرد که تیام باشه اما زودتر از من اینو قبول کرد چون حالت عادیو به خودش گرفت و گفت: هه به به! پس توام بودی؟؟ تیام: هر کی بودم به خودم مربوطه، توام به جای بلبل زبونی بهتره تسلیم شی! آراد: هه نه افرین خوشم اومد جکه قشنگی بود!
دانلود برنامه دوستیابی فارسی کاری که گفتمو بکن
تیام: باهات شوخی ندارم دانلود برنامه دوستیابی فارسی کاری که گفتمو بکن برنامه دوستیابی فارسی: تسلیم چیه؟اتفاقا میخوام با خواهر و برادر گل برنامه چت و دوستیابی فارسی رایگان گپ بزنم تیام با این حرف آراد یه تای ابروشو بالا انداخت و گفت: خواهر؟چی میگی تو؟ برنامه دوستیابی جدید فارسی: عه شمام از هم بی خبر بودین؟عجب خب معرفی میکنم...به من اشاره کرد و به تیام گفت: طنین آریان بعد به تیام اشاره کرد و گفت: و تیام رادمنش تیام با حرف دانلود برنامه دوست یابی فارسی ios با چشای گرد شده از تعجب برگشت سمت منو بدون پلک زدن بهم خیره شد و بعد چند دقیقه گفت: تو..تو..پل.. میخواست ادامه ی حرفشو بزنه که یهو برنامه دوست یابی فارسی ios یه تفنگ از جیبش درآورد که داد زدم: تیااااااام...مواظب باش با حرف من تیام برگشت سمت دانلود برنامه دوستیابی فارسی که آراد اومد شلیک کنه که تیام دستشو گرفت