به، ببین کی اینجاست، چه به موقع هم اومدی؛ داشتم حاضر میشدم بیام سراغت اژین رمضانی! میخندم، بلند و طولانی و بعد میگم: قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ یکم گندهتر از دهنت حرف میزنی، قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان روز هم گذاشتم یه مشت بهم بزنی تا بهونه گریه کردن نداشته باشی.
دست سالار مشت شد و چشمهایش پر از خون شد و همانطور که مسافت بینمون را پر میکرد، گفت: قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و برگشت خودم با همین دستهام میکشمت، خفت میکنم بیشرف.
قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان رو تو دلت میذارم
سمتم حمله کرد، یه مشت اون میزد و دو تا من، هر دفعه که داشتم مشت میزدم، با صدای دورگه شده میغرید: داغ قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان رو تو دلت میذارم، آشغال. و من به عقب هلش دادم و گفتم: تونستی همین کار رو کن، اومدم سفتهها و اون قرار داد کاری قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ رو ببرم؛ پولت هم آمادست. قیمت بلیط ارمنستان هوایی با پوزخند گفت: آهو خودش میاد اینجا، زنگ زد و گفت فردا میاد؛ پس گمشو برو بیرون! حس کردم این دخترک سرکش تمام برنامههایم را میخواهد بهم بریزد، ولی من نمیذارم.
رو به سالار گفتم: قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و برگشت من حق نداره حتی اسم تو رو بیاره، چه برسه نزدیکت بشه. قیمت بلیط تهران ارمنستان مثل دیوانهها یقه کتم را در دستش گرفت و با تشر گفت: دهنت رو گل بگیر اژین، اینقدر نگو زنم که خونت حلاله! باز به عقب هلش دادم و با لبخندی که برای حرص دادن سالار بود، گفتم: دوتا آدم، یه شب رو با هم بگذرونن، چه نسبتی با هم پیدا میکنن؟
قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ماهان خواست سمتم حمله کند که دستش را در هوا گرفتم و پیچیدم، ولی از رو نرفت و با ابروهایی که بهم گره زده بودم، گفتم: سمت قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ دیگه نمیتونی بری، چون خودم تیکه تیکت میکنم. بهتره اون سفتهها رو هم با زبون خوش بدی که مسئولیت شکستگی دستت رو به عهده نمیگیرم. دستش را بیشتر فشار دادم که صورتش مثل لبو قرمز شد؛ وادارش کردم از پلهها بالا برود و سپس وارد اتاقش شود. هلش دادم که روی تختش افتاد و سپس با تحکم گفتم: زود باش!
قیمت بلیط تهران ارمنستان همان جا روی تخت نشست
قیمت بلیط تهران ارمنستان همان جا روی تخت نشست و گفت: من قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و برگشت رو فقط به خود قیمت بلیط ارمنستان هوایی میدم، پس الکی زور نزن! دستم را به پشت سرم بردم و اسلحه را بیرون کشیدم و سمت سالار گرفتم و گفتم: سالار، شوخی ندارم؛ زود باش! روی سرش خفهکن نصب کرده بودم و سمت چراغ خواب قیمت بلیط هواپیما ارمنستان ۱۴۰۰ شلیک کردم که چ راغ درهم شکست و با عصبانیت گفتم: سالار، زود باش. قیمت بلیط هواپیما ارمنستان رفت و برگشت به اجبار بلند شد و سفتهها و برگه قرارداد رو به دستم داد و گفت: آهو میدونه با یه خلافکار سر و کار داره؟ نیشخندی روی لبم جا خوش کرد و گفتم: فضولیش به تو نیومده. و از از آنجا بیرون زدم. با قیمت بلیط تهران ارمنستان به برگههایی که توی دستم بود نگاه کردم و سرخوشانه خندیدم و بعد سوار شدن به ماشینم